به نظر شما بزرگترین اقتصاد دنیای جدید چیست؟ انرژی؟ خرید و فروش اسلحه؟ طلا؟ ... شاید برایتان جالب باشد که بدانید، «اقتصاد توجه» بزرگترین اقتصاد عصر ما است. در دنیای امروز، دیگر تنها نفت، طلا یا دلار نیستند که ارزشمند تلقی میشوند؛ گرانبهاترین کالای هزاره سوم، توجه (Attention) شماست. در هر لحظه، میلیاردها دلار در صنعتی به نام «اقتصاد توجه» به گردش درمیآید؛ صنعتی که هدف اصلی آن، چیزی نیست جز به دام انداختن و فروش زمان و تمرکز شما به بالاترین پیشنهاددهنده.
اگر احساس میکنید تمرکزتان روز به روز کاهش مییابد، یا حتی در اوقات فراغت نیز درگیر یک وسواس دائمی برای چک کردن گوشی هستید، باید بدانید که این یک نقص شخصی نیست؛ بلکه نتیجه یک مدل کسب و کار بسیار حسابشده است که طراحی شده تا عمداً شما را حواسپرت نگه دارد.
در این مقاله، به این موضوع خواهیم پرداخت که این اقتصاد چگونه متولد شد، از چه ترفندهای روانشناختی استفاده میکند و مهمتر از همه، چگونه میتوانید کنترل باارزشترین منبع خود – یعنی توجهتان – را پس بگیرید.
در این مقاله میخوانیم:
- اقتصاد توجه؛ ارزش و مدل کسب و کار
- اقتصاد توجه چیست؟ «توجه»؛ ارز گرانبهای هزاره سوم
- سود کمپانیها کجاست؟ از جلب توجه تا فروش «پیشبینی رفتار»
- تلههای روانشناختی؛ چرا «تمرکز» شما کالای پرفروش است؟
- کافیشاپ رایگان؛ قیاس مدل کسبوکار
- «قلاب» روانشناختی: تبدیل شدن از کاربر به فرد وابسته
- عوارض جانبی خاموش؛ تخریب توانایی تمرکز عمیق
- اثرات شناختی: مرگ توانایی تمرکز عمیق
- آسیبهای تحصیلی: دانشآموزان در دام چندوظیفگی ناخواسته
- سلامت روان در خطر: اضطراب دائمی و مقایسههای سمی
- راهکارهای عملی؛ بازپسگیری کنترل توجه

اقتصاد توجه؛ تعریف، ارزش و مدل کسب و کار
اقتصاد توجه چیست؟ «توجه»؛ ارز گرانبهای هزاره سوم
اقتصاد توجه (Attention Economy) مدل کسبوکاری است که بر جذب حداکثری، حفظ و در نهایت فروش توجه انسانی به عنوان یک منبع کمیاب تمرکز دارد. این اقتصاد نه بر محصولی ملموس، بلکه بر زمان و تمرکز شما بنا شده است.
اگرچه اینترنت رایگان به نظر میرسد، اما هزینهاش را با گرانبهاترین دارایی خود میپردازید: زمان، افکار و رفتار شما.تمام پلتفرمهای بزرگ امروزی (شبکههای اجتماعی، موتورهای جستجو و برخی اپلیکیشنهای رایگان) با همین هدف طراحی شدهاند: استفاده از توجه شما و جمع آوری اطلاعات
سود کمپانیها کجاست؟ از جلب توجه تا فروش «پیشبینی رفتار»
کمپانیها از جلب توجه شما دو سود اصلی و حیاتی میبرند که بقای مدل کسب و کار آنها به آن وابسته است:
۱. فروش جایگاه تبلیغاتی (Auctioning Attention)
اولین و واضحترین سود، فروش فضای تبلیغاتی است. هر ثانیهای که شما در حال اسکرول کردن یا مشاهده محتوا هستید، فرصتی است تا تبلیغی به شما نشان داده شود. شرکتها به تبلیغکنندگان اطمینان میدهند که توجه شما را «گرفتهاند» و آن را به صورت هدفمند به آنها میفروشند.
۲. استخراج و فروش داده (Data Harvesting & Behavioral Prediction)
بخش پنهانتر و خطرناکتر سودآوری، جمعآوری دادههاست. توجه شما یک ابزار است؛ اما دادههای شما، دارایی است. هنگامی که در پلتفرمی حضور دارید، هر عمل شما مانند این که چند ثانیه روی چه پستی توقف کردید، در کدام لینک کلیک کردید، در کدام زمان شبکهتان را چک کردید، همه و همه، ثبت میشود. این دادهها به یک «پروفایل رفتاری» بسیار دقیق از شما تبدیل میشوند.
با توجه به این دادهها، رفتار شما پیشبینی میشود. هدف اصلی، پیشبینی رفتار (Behavioral Prediction) این است که احتمالاً در آینده چه چیزی خواهید خرید، چه عقیدهای خواهید داشت یا به چه چیزی واکنش نشان خواهید داد.
این شرکتها «قابلیت پیشبینی» شما را به کسبوکارها میفروشند تا آنها بتوانند تبلیغ خود را دقیقاً در لحظهای که شما در آسیبپذیرترین یا مستعدترین حالت برای خرید هستید، به شما نشان دهند.
در نهایت، سودآوری کمپانیها نه از طریق ارائه یک خدمت، بلکه با فروش اطمینان به تبلیغکنندگان (اینکه میتوانند رفتار شما را تغییر داده یا پیشبینی کنند) به دست میآید. این مدل، انگیزهای دائمی برای دزدیدن و حفظ تمرکز شما ایجاد میکند.

تلههای روانشناختی؛ چرا «تمرکز» شما کالای پرفروش است؟
برای درک جزئیات چگونگی عملکرد الگوریتمها و پدیده فیلتر حبابها، میتوانید به مقاله پیشین ما با عنوان تأثیر الگوریتمها بر مغز و ذهن مراجعه کنید. اما سؤالی که ما در این مقاله به دنبال پاسخ به آن هستیم، این است که چرا این الگوریتمها اصلاً وجود دارند و چرا تا این حد به حواسپرتی ما متعهد هستند؟
پاسخ ساده است: شما مشتری این پلتفرمهای «رایگان» نیستید؛ بلکه توجه و زمان شما محصولی است که به تبلیغکنندگان فروخته میشود.
کافیشاپ رایگان؛ قیاس مدل کسبوکار
برای درک بهتر این موضوع، گرد گیگرنتسر (Gerd Gigerenzer) از قیاس «کافیشاپ رایگان» استفاده میکند. تصور کنید یک کافیشاپ تمام رقبای خود را با ارائه قهوه مجانی از میدان خارج کرده است. شما مجبورید برای دیدار دوستانتان به آنجا بروید. در این کافیشاپ:
- اطلاعات شما ثبت میشود: دوربینها و میکروفونها، مکالمات شما و با چه کسانی مینشینید را ثبت میکنند.
- حواسپرتی دائمی: فروشندگانی که هزینه قهوه شما را پرداخت کردهاند، دائماً میان صحبت شما میپرند تا محصولات شخصیسازیشده خود را به شما بفروشند.
در این سناریو، شما و دوستانتان مشتری نیستید؛ فروشندگان، مشتریان اصلی هستند و شما تنها کالا هستید. شبکههای اجتماعی دقیقاً با همین مدل کار میکنند. بنابراین، انگیزهای وجود ندارد که شما را به سرعت از سایت خارج کنند؛ برعکس، تمام تلاش مهندسان و روانشناسان این پلتفرمها بر آن است که زمان ماندن شما را به حداکثر برسانند.
«قلاب» روانشناختی: تبدیل شدن از کاربر به فرد وابسته
برای تحقق این مدل کسبوکار، پلتفرمها از ترفندهای روانشناختی استفاده میکنند تا کاربران را به وابستگی وادارند. این ترفندها با هدف از بین بردن کنترل شخصی (Self-Control) طراحی شدهاند.
یکی از این ترفندها، دادن جوایز متغیر (Variable Rewards) است. نوتیفیکیشنها و لایکها شبیه به مکانیزم شرطیسازی هستند. هر بار که گوشی خود را چک میکنید، یک دوز کوچک دوپامین دریافت میکنید. این پاداش غیرقابل پیشبینی، شما را مجبور به بازگشت مداوم و وسواسگونه میکند. این وابستگی تا حدی پیش میرود که فرد احساس میکند بدون گوشی خود قادر به انجام کارها نیست.
مشکل اصلی، صرفاً وجود نوتیفیکیشن نیست؛ بلکه ریشه آن در مدل کسبوکار مبتنی بر تبلیغات شخصیسازیشده (Personalized Ad-based Business Model) است. این مدل، انگیزهای ساختاری برای پلتفرمها ایجاد میکند تا برای بقای خود، دائماً به جمعآوری گسترده دادههای غیرضروری و طراحی محصولات اعتیادآوری روی بیاورند که هدف اصلی آنها، حراج و فروش توجه و زمان شما به تبلیغکنندگان است.

عوارض جانبی خاموش؛ تخریب توانایی تمرکز عمیق
همانطور که در بخشهای قبلی دیدیم، اقتصاد توجه با موفقیت زمان ما را خریده و آن را به تبلیغکنندگان فروخته است. اما هزینه واقعی این مبادله، بسیار گرانتر از چند دقیقه وقت تلف شده است؛ این اقتصاد، به صورت مستقیم توانایی مغز ما برای تفکر عمیق (Deep Thinking) و سلامت روانمان را هدف قرار داده است.
1. اثرات شناختی: مرگ توانایی تمرکز عمیق
مهمترین پیامد حمله به توجه، کاهش توانایی ما در انجام کار عمیق (Deep Work) است. کار عمیق به معنای تمرکز بدون حواسپرتی روی یک کار است که توانایی شناختی شما را تا حداکثر ظرفیت میرساند.
پسماند توجه
هر بار که نوتیفیکیشن یا پیامی را چک میکنید، حتی اگر بلافاصله به کار اصلی بازگردید، بخشی از توجه شما در وظیفه قبلی «باقی میماند». این باقیمانده توجه (Attention Residue) باعث میشود کیفیت تمرکزتان تا مدتها پس از بازگشت به کار اصلی، پایینتر از حالت معمول باشد.
عادت به سطحینگری
مغز ما بر اساس عادت عمل میکند. در پلتفرمهای اجتماعی، ما به جستجوی سریع، اسکرول بیوقفه و مصرف اطلاعات سطحی عادت میکنیم. این الگو به تدریج توانایی ذهن برای پردازش اطلاعات پیچیده، خواندن مقالات طولانی، یا حل مسائل نیازمند تمرکز پایدار را کاهش میدهد.
فقدان «بیکاری سازنده»
اقتصاد توجه حتی لحظات بیکاری ما (مانند انتظار در صف یا ایستادن در آسانسور) را پر از محرک میکند. حالآنکه، لحظات بیکاری نقش حیاتی در تثبیت خاطرات و ایدهپردازیهای خلاقانه دارند. زمانی که ما واقعا در حال استراحت هستیم، مغز به طور خودکار به یک حالت فعالیت درونی و پشت صحنه میرود که به آن DMN (Default Mode Network) میگویند. این حالت به مغز اجازه میدهد تا اطلاعاتی که اخیراً یاد گرفتهاید را سازماندهی و در حافظه بلندمدت ذخیره کند، و یا فضایی برای تفکر درباره اهداف آینده، ارزیابی وضعیت فعلی و پردازش احساسات فراهم کند. بسیاری از ایدههای خلاقانه یا راهحلهای دشوار، نه هنگام کار سخت، بلکه در لحظات استراحت یا زمانی که ذهن در حال گشتوگذار آزاد است (مانند حمام، قدم زدن، یا انتظار در اتوبوس)، به ذهن میرسند. اما با پر کردن این شکافها، ما عملاً فرصتهای طلایی مغز برای بازسازی و تولید خلاقیت را از بین میبریم.

2. آسیبهای تحصیلی: دانشآموزان در دام چندوظیفگی ناخواسته
در حوزه آموزش و پرورش، آسیبهای اقتصاد توجه کاملاً محسوس است. نسل امروز دانشآموزان و دانشجویان در حال رشد در محیطی هستند که بهصورت دائم توسط دستگاههای هوشمند و نوتیفیکیشنها بمباران میشود.
کاهش تحمل کسالت (Boredom Tolerance)
فرآیند یادگیری عمیق و مطالعه طولانیمدت، بهناچار با لحظات «کسالت» یا نیاز به تلاش ذهنی بالا همراه است. دانشآموزانی که به پاداشهای فوری دوپامین در پلتفرمها عادت کردهاند، تحمل کمتری در برابر کسالت سازنده مطالعه نشان داده و بهسرعت به سمت حواسپرتی میروند.
اثرات چندوظیفگی (Multitasking)
تحقیقات گسترده نشان دادهاند که مغز انسان قادر به انجام همزمان دو وظیفه شناختی پیچیده (مانند درس خواندن و چک کردن شبکه اجتماعی) با کیفیت بالا نیست. آنچه ما به عنوان «چندوظیفگی» میشناسیم، در واقع «تعویض وظیفه سریع» (Rapid Task Switching) است.
مطالعات انجامشده در دانشگاه استنفورد (به رهبری کلیفورد نس و بعداً توسط آیزنبرگ و دیگران) نشان دادهاند که افرادی که خود را متخصص چندوظیفگی میدانند، در واقع در فیلتر کردن اطلاعات نامربوط، مدیریت حافظه کاری و تعویض وظیفه، ضعیفتر از کسانی هستند که بهصورت تکوظیفهای عمل میکنند. این عادت تعویض دائمی، توانایی دانشآموز برای یادگیری مؤثر و عمق بخشیدن به مطالب را به شدت کاهش میدهد.
3. سلامت روان در خطر: اضطراب دائمی و مقایسههای سمی
اقتصاد توجه با استفاده از مکانیسمهای پاداش متغیر، سلامت احساسی ما را نیز به خطر میاندازد.
چرخههای دوپامین
هر نوتیفیکیشن یا لایک، یک دوز کوچک از دوپامین (هورمون لذت و انتظار) را آزاد میکند. اعتیاد به این دوزهای کوچک، باعث میشود ما به جای لذت بردن از لحظه حال، دائماً در حالت انتظار برای پاداش بعدی باقی بمانیم، که خود ریشه اضطراب است.
استانداردهای غیرواقعی و مقایسه
پلتفرمها محتوایی را به ما نشان میدهند که اغلب برشهای ویرایششده و ایدهآل از زندگی دیگران است. این مقایسه دائمی به خصوص در نسل جوان، احساس ناکافی بودن، افسردگی و تشدید اضطراب اجتماعی را به همراه دارد.

راهکارهای عملی؛ بازپسگیری کنترل توجه
اگرچه ریشههای اقتصاد توجه در مدل کسبوکار پلتفرمها قرار دارد، اما مسئولیت نهایی محافظت از تمرکز باارزش ما، بر عهده خودمان است. در این بخش، راهکارهایی را بررسی میکنیم که به شما و به خصوص دانشآموزان و معلمان کمک میکند تا کنترل توجه را پس بگیرید و از تبدیل شدن به کالای این اقتصاد جلوگیری کنید.
1. دوری از دام «چندوظیفگی» و تمرکز بر «کار عمیق»
برای مقابله با عادت سطحینگری که توسط پلتفرمها ترویج میشود، باید بهصورت آگاهانه به «تکوظیفهای» و کار عمیق بازگردیم. برای کارهای مهم و عمیق (مانند مطالعه یا تدریس)، زمانهایی را مشخص کنید که در آن هیچگونه حواسپرتی دیجیتال مجاز نباشد. این زمانها را «بلاکهای تمرکز» بنامید. در این بازهها، گوشی باید در حالت پرواز یا در اتاق دیگری نگهداری شود.
استفاده از تکنیکهایی مانند پومودورو (Pomodoro Technique) (۲۵ دقیقه کار و ۵ دقیقه استراحت) به مغز کمک میکند تا دوباره توانایی کار طولانیمدت را بازیابد، زیرا چرخههای تمرکز کوتاه و استراحت هدفمند هستند.
اگرچه الگوریتمها از راه دور به ما حمله میکنند، اما میتوانید با تغییر محیط فیزیکی خود، شانس پیروزی را افزایش دهید. در محیط مطالعه، تنها چیزی را که برای کار نیاز دارید نگه دارید و محرکهای بصری و صوتی (از جمله گوشی) را دور کنید.

2. مبارزه با «قلاب» اعتیاد با دستکاری طراحی محصول
پلتفرمها ما را معتاد نگه میدارند، اما ما میتوانیم آگاهانه طراحی محصولات آنها را برای خودمان غیرفعال کنیم. نوتیفیکیشنها ابزارهای اصلی اقتصاد توجه برای شکافتن تمرکز شما هستند. جز نوتیفیکیشنهای تماس ضروری، بقیه هشدارها (به خصوص لایکها، کامنتها و اخبار) باید خاموش شوند.
برخی پژوهشگران توصیه میکنند که نمایشگر گوشی خود را به حالت سیاه و سفید (Grayscale) ببرید. جذابیت بصری و هیجانانگیز رنگها (بهویژه رنگهای جذاب پلتفرمها) با هدف تحریک دوپامین طراحی شدهاند. حالت سیاه و سفید به طرز چشمگیری جذابیت مصرف محتوا را کاهش میدهد.
برنامههای اجتماعی یا اپلیکیشنهای اعتیادآور را در پوشههای عمیق و دور از صفحه اصلی قرار دهید. هر چه تعداد کلیکهای لازم برای رسیدن به آن برنامه بیشتر باشد، احتمال استفاده ناخودآگاه کمتر میشود.
3. بازپروری مغز: استفاده از «سواد رسانهای» برای هدایت فکری
همانطور که در مقالات قبلی اشاره کردیم، سواد رسانهای کلید درک ابزارهای اقتصاد توجه است. کسی که از الگوهای رسانهای آگاهی کافی داشته باشد، میتواند به دنبال راهکارهایی برای جلوگیری از به دام افتادن غیر آگاهانه در گرداب شبکههای اجتماعی و سایر پلتفرمهای آنلاین باشد.
درست مانند رژیم غذایی فیزیکی، باید آگاهانه تصمیم بگیرید که چه محتوایی را مصرف کنید و چه محتوایی را نه. زمان مصرف اخبار را محدود کنید و دنبال کردن منابعی که عمداً خشم یا اضطراب شما را تحریک میکنند، متوقف سازید.
پیش از اینکه ناخودآگاه اپلیکیشنی را باز کنید، از خود بپرسید: «هدف من از باز کردن این برنامه چیست؟» و «آیا این کار با هدفهای بلندمدت من سازگار است؟»این توقف کوچک، کنترل را از الگوریتم به دست شما منتقل میکند.
4. توصیههای ویژه برای معلمان و والدین
برای محافظت از دانشآموزان در برابر آسیبهای تحصیلی این اقتصاد، اقدامات سیستماتیک ضروری است. والدین و معلمان باید اولین کسانی باشند که اصول «کار عمیق» و محدودیت استفاده از دستگاهها را در حضور دانشآموزان رعایت میکنند.
به دانشآموزان بیاموزید که چگونه حواسپرتی را تشخیص دهند و با آن مبارزه کنند. تکنیکهایی مانند برنامهریزی برای حواسپرتی (اگر حواسپرتی به ذهنت رسید، آن را یادداشت کن و بگذار برای زمان استراحت) بسیار مؤثر هستند.
فرصتهایی را در فرآیند یادگیری ایجاد کنید که دانشآموزان مجبور باشند با کسالت طبیعی مقابله کنند تا عمق مطالعه را تجربه کنند، به جای آنکه هر لحظه سختی را با پاداشهای فوری دیجیتال جایگزین کنند.
نتیجهگیری: برنده شدن در نبرد بازپسگیری توجه
اقتصاد توجه، قدرتمند است، اما شکستناپذیر نیست. تا زمانی که مدل کسبوکار پلتفرمها بر مبنای حراج توجه شما استوار است، این نبرد ادامه خواهد داشت. با استفاده از سواد رسانهای، آگاهی از مکانیسمهای روانشناختی و تنظیم آگاهانه زندگی دیجیتال، میتوانیم از تبدیل شدن به «کالای» این اقتصاد خودداری کرده و باارزشترین دارایی خود – یعنی تمرکز و زمان – را دوباره به دست آوریم.



ایتا
بله
اینستاگرام
دیدگاه خود را بنویسید