یکی از مهم ترین مؤلفه ها برای مربی اعتقادی در موضوع تربیت دینی توجه به این نکته است که اسلام، دین سهل و آسانی است. سخت‌گیری و عدم توجه به ظرفیت افراد و داشتن توقع بیش از حد از افراد نه تنها موجب جذب افراد به دین نمی‌شود، بلکه موجبات گریز مخاطبان از دین و آموزه‌های دینی خواهد شد. خداوند بارها در آیات قرآن به این نکته تأکید دارد که تکلیف هر فردی به اندازه‌ی میزان توانایی اوست و این که خداوند برای انسان ها آسانی می‌خواهد و طالب سختی و عسرت برای آن‌ها نیست. 

روایات متعددی از اهل بیت علیهم السلام نیز نقل شده که شیوه ی تربیتی آن حضرات نیز بر همین مبنا بوده است. به عنوان نمونه مرحوم کلینی در کتاب ارزشمند کافی، روایتی از یعقوب بن ضحاک نقل می‌کند که گفت: مردی چرمدوز از همکیشان ما، که خدمتکار امام صادق علیه السلام بود گفت: زمانی که امام صادق علیه السلام در منطقه حیره بودند، مرا با جمعی از دوستانشان، در پی انجام کاری فرستادند. ما به دنبال آن کار رفتیم و دیر وقت باز گشتیم. فرش و بستر من، در سردابی بود که آن جا اتراق کرده بودیم. وقتی آمدم بسیار خسته و کوفته بودم و خودم را در میان بستر انداختم. در همین حال، دیدم که امام صادق علیه‌السلام تشریف آوردند و فرمودند: «ما پیش تو آمدیم»

من به احترام حضرت برخاسته و راست نشستم. آن حضرت بالای بستر من نشستند و از کاری که مرا در پی آن فرستاده بودند، پرسیدند. من هم گزارش دادم. ایشان خدا را سپاس گفتند. سپس سخن از گروهی به میان آمد و من گفتم: قربانت گردم! ما از آنان بیزاری می جوییم؛ چون به چیزهایی که ما معتقدیم، اعتقاد ندارند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «آن ها ما را دوست دارند؛ ولی چون عقیده شما را ندارند، از ایشان بیزاری می جویید؟»

گفتم: آری.

فرمودند: «ما هم چیزهایی داریم که شما ندارید. پس  آیا سزاوار است که ما هم از شما بیزاری بجوییم؟!»

گفتم: نه، قربانت گردم!

فرمودند: «و خداوند هم چیزهایی دارد که ما آن ها را نداریم. پس به نظر تو، خداوند، ما را دور انداخته است؟!»

گفتم: نه، به خدا. فدایت شوم! پس ما باید چه کنیم؟

فرمودند: «آن ها را از خودتان بدانید و از ایشان بیزاری نجویید. برخی از مسلمانان، تنها یک بهره [از ایمان] دارند، برخی دو بهره، برخی سه بهره، برخی چهار بهره، برخی پنج بهره، برخی شش بهره، و برخی هفت بهره. بنا بر این، نباید کسی را که یک بهره دارد، به آنچه در خور دارنده دو بهره است، وا داشت. یا کسی را که دو بهره دارد، به آنچه در خورِ دارنده سه بهره است، وا داشت. یا کسی را که سه بهره دارد، به آنچه در خورِ دارنده چهار بهره است، واداشت. یا کسی را که چهار بهره دارد، به آنچه در خورِ دارنده پنج بهره است، وا داشت. یا کسی را که پنج بهره دارد، به آنچه در خورِ دارنده شش بهره است، وا داشت. یا کسی را که شش بهره دارد، به آنچه در خورِ دارنده هفت بهره است، وا داشت.»

آنگاه حضرت علیه السلام مثالی زده و فرمودند: مردی [مسلمان]، یک همسایه‌ی نصرانی داشت. او را به اسلام دعوت کرد و از محاسن آن برایش گفت، تا آن که مسلمان شد. سحرگاه، نزد او رفت و در زد. تازه مسلمان گفت: کیست؟ مرد مؤمن گفت: منم، فلانی. گفت: چه کار داری؟

گفت: وضو بگیر و لباس هایت را بپوش و با ما به نماز [جماعت] بیا. او وضو گرفت و لباس پوشید و با او رفت. آن دو، قدری نماز خواندند و سپس نماز صبح را به جا آوردند و ماندند، تا هوا روشن شد. آن که پیش تر نصرانی بود، برخاست تا به منزلش برود. مرد مسلمان گفت: کجا می روی؟ روز، کوتاه است و چیزی تا ظهر نمانده. او هم نشست، تا آن که نماز ظهر را هم خواند. مرد مسلمان گفت: تا نماز عصر هم چیزی نمانده است. و او را نگه داشت تا نماز عصر را هم خواند. سپس برخاست تا به منزلش برود. مرد مسلمان گفت: اکنون، آخرِ روز است و چیزی به پایان آن نمانده. و او را نگه داشت، تا نماز مغرب را هم خواند، و خواست به منزلش برود که آن مرد گفت: تنها یک نماز دیگر، باقی مانده است. مرد تازه مسلمان، ماند تا نماز عشا را نیز خواند و آن گاه، از هم جدا شدند.

سحرگاه روز بعد، باز به سراغ او رفت و درِ خانه اش را کوبید. مرد گفت: کیست؟ گفت: منم، فلانی. گفت: چه کار داری؟ گفت: وضو بگیر و لباس هایت را بپوش و با ما بیا نماز بخوان. مرد تازه مسلمان گفت: برو برای این دین، شخصی بیکارتر از من بیاب. منِ بیچاره، زن و بچّه دارم.»

امام صادق بعد از اين كه اين حكايت را برای اصحاب و ياران خود نقل كردند، فرمودند: به اين ترتيب ، آن مرد عابد سختگير، بيچاره ‏ای را كه وارد اسلام كرده بود خودش از اسلام بيرون كرد. بنابراين شما هميشه متوجه اين‏ حقيقت باشيد كه بر مردم تنگ نگيريد، اندازه و طاقت و توانايی مردم را در نظر بگيريد. تا می‏‌توانيد كاری كنيد كه مردم متمايل به دين شوند و فراری نشوند. آيا نمی ‏دانيد كه روش سياست اموی برسختگيری و عنف و شدت‏ است، ولی راه و روش ما بر نرمی و مدارا و حسن معاشرت و به دست آوردن دل هاست؟

با توجه به این روایت نورانی باید توجه داشت که :

  1. باید پذیرفت که انسان‌ها سلایق و علایق مختلفی دارند و شاید هرگز نتوان دو نفر را پیدا کرد که در همه چیز هم‌عقیده و هم‌نظر باشند. آنچه مهم است این است که به مجرد وجود اختلاف سلیقه نباید به طرد یکدیگر پرداخت و این اختلاف عقیده ها نباید سبب ایجاد شکاف در بین دوستانی که دارای اهداف مشترک هستند، گردد.
  2. آنکه ظرفیت‌های افراد مختلف است. در این روایت امام علیه السلام تا 7 سهم از دین را برای افراد ذکر کرده است؛ ممکن است این عدد 7 در این جا مثال، یا نماد تکثیر باشد. باید در تبلیغ دین این ظرفیت‌ها را در نظر گرفت و از هر کس به اندازه ی کششى که دارد توقع داشت.
  3. مربی تربیتی هر چه هم که میزان اطلاعات علمی بالایی داشته باشد در آموزش معارف دین، حتماً می‌بایست سطح ظرفیت دانش آموز خود را در نظر بگیرد و هرگز مطالبی بیشتر از گنجایش فکری آن ها بیان نکند. همچنین خطاها و گفتار و رفتارهای نامناسب شاگردانش را به دیده اغماض بنگرد و سطح توقعش از شاگردان را به اندازه بضاعت و ظرفیت آن ها تنظیم کند.
  4. در آموزش و همچنین عمل به آن آموخته ها با آن ها سخت گیری نکند و همواره رفق و مدارا و آسان گیری را شیوه و منش خود قرار دهد.
  5. بد مطرح کردن دین و عرضه آن کمتر از تخریب آن نیست. بر این اساس امام علیه السلام با ذکر داستان نصرانى تازه مسلمان شده، در پى آن است که به همه مبلغان و مربیان دین یادآوری کند که دین را درست مطرح کنید. نباید در تبلیغ دین، آن را به گونه ‏اى مطرح کرد که مردم آن را مزاحم زندگى خود ببینند. چرا که دین خدا «سمحه سهله» است و نه تنها هیچ بن بستی در زندگى ایجاد نمی کند بلکه می تواند و آمده است که همه‌ی تنگناها را از میان بردارد و گشایش معقول در زندگى پدید ‏آورد.

در پایان شایسته است که به این حدیث نورانی امیرالمؤمنین علیه السلام هم توجه کنیم که آن حضرت فرمودند: 

«أ تُحِبّونَ أن يُكَذَّبَ اللّه ُ و رَسولُهُ؟! حَدِّثُوا النّاسَ بِما يَعرِفونَ، و أمسِكوا عَمّا يُنكِرونَ.» [الغيبة للنعماني : 34/1 .]

به این معنی که اگر می خواهید مردم، خدا و رسولش را تكذيب نکنند؛ پس (به اندازه ظرفیت افراد) از آنچه مى پذيرند، با آن ها گفتگو كنيد و از بیان مطالبی که آن را انكار مى كنند بپرهیزید.