ابتدای گفت و گو را با توضیح دو کلیدواژه‌ی اصلی عنوان بحث یعنی «غدیر» و «تربیت دینی» آغاز کردیم. سؤال اصلی این است که یک واقعه‌ی تاریخی، مثل واقعه‌ی غدیر، چگونه می‌تواند در زندگی امروز من نقش داشته باشد؟ آیا لازم است مدام به عقب برگشت کنیم؟ چه دیدگاهی نسبت به غدیر می‌تواند در تربیت فرزندان ما راهگشا باشد؟ نکته‌ی دوم این است که تربیت چیست؟ و به چه تربیتی، «تربیت دینی» گفته می‌شود؟ 

تا ابد با غدیر می مانیم

غدیر، مدرسه‌ی تربیت انسان

دکتر مهران: می‌خواهم از غدیر شروع کنم آقای دکتر. شاید یک سؤالی در ذهن افراد باشد که تربیت معطوف و موکول به فعالیتی است که من به عنوان والد یا مربی اعتقادی امروز دارم انجام می‌دهم و غدیر ماجرایی است که بیش از هزار و چهارصد سال گذشته و شاید به یک معنا یک ماجرای تاریخی صرف باشد. چرا ما باید همچنان بر اتفاقی که سالیان زیادی از آن گذشته تأکید داشته باشیم؟ حتی برای کارهایی که امروز می‌خواهیم انجام بدهیم، برگشت کنیم به یک ماجرای صرفاً تاریخی اسلامی؟ به تعبیری چرا ما مراجعۀ به عقب داریم؟ اساساً یک ماجرای تاریخی می‌تواند این‌قدر نقش داشته باشد؟

دکتر هزار: آنچه که شما فرمودید بسیار نکتۀ مهم و اساسی است. اگر تکلیف این موضوع مشخص نشود، ادامۀ بحث با مشکلات جدی مواجه خواهد شد. ما به چه چیزی برگشت می‌کنیم؟ یک بار غدیر را به مثابۀ یک حادثۀ تاریخی مورد ارزیابی قرار می‌دهیم؛ یعنی یک حادثه مثل تولد پدربزرگ من. مثل سالگرد استقلال کشور من. یک حادثۀ تاریخی است. ما هم هر سال آن را تجدید می‌کنیم و دور هم جمع می‌شویم. یک بار ما حادثۀ غدیر را به مثابۀ یک حادثۀ فرقه‌ای در نظر می‌گیریم و به او می‌پردازیم. که خب گمان می‌کنم اگر این‌طوری باشد بحث ما عبث است. اصلاً مخاطب به ما اعتراض خواهد کرد که تجدید یک حادثۀ تاریخی، دیگر کارکرد تربیتی ندارد. ممکن است در شما غیرت بدمد، من وقتی سالروز استقلال کشورم را جشن می‌گیرم، غیرتمند می‌شوم، شکوهمند می‌شوم، پُزهای معمول خودم را می‌دهم؛ اما دیگر شما نمی‌توانید براساسش یک مدرسۀ تربیتی ایجاد کنید. من از شما و عزیزانمان اجازه می‌خواهم اول غدیر را تعریف بکنیم، بعد ببینیم به چه چیزی داریم برمی‌گردیم؟ و این جشن‌ها و برنامه‌ها و نشست‌ها دارد چه چیزی را مدام تدبیر می‌کند؟ 

ببینید عزیزان غدیر در مبنای دینی ما صحبت از یک مدرسه و مکتب است. روی این من خیلی اصرار دارم که ما وقتی از سقیفه هم صحبت می‌کنیم، صرفاً یک حادثۀ تاریخی نیست. یعنی این گونه نیست که اتفاقی در گذشته افتاده است و دیگر در زندگی امروز شما ردپایی از آن نمی‌بینیم. سقیفه یک مدرسه است که راه افتاد الی زماننا هذا هم هست. مدیر خودش را دارد، دانش آموزش را دارد، لباس فرمش را دارد، تکستش را دارد، خروجی خودش را دارد، فارغ التحصیلان خودش را دارد. دقت می‌کنید. اسپانسرهای خودش را دارد. غدیر هم همین‌جور است. 

غدیر در مبنای دینی ما یک مدرسه و مکتب است.

من یک یادی کنم از مرحوم علامۀ عسکری رحمة الله علیه یک کتاب خوب ایشان دارد، این کتاب خیلی ارزشمند است. من اسم کتاب را از اصل کتاب بیشتر دوست دارم. یعنی معتقدم خیلی این اسم با دقت انتخاب شده انصافاً. محتوا هم عالی است. اسم را عرض می‌کنم. اسم کتابش را گذاشته «معالم المدرستَیْنْ». دو تا مدرسه است. مدرسۀ غدیر و اهل بیت (علیهم السلام) و مدرسۀ سقیفه. ما وقتی از غدیر به مثابۀ یک مدرسه صحبت می‌کنیم -حالا بعد می‌گویم این مدرسه محتوایش چی‌هاست- ادعای این مدرسه این است که من در این مدرسه آدم تربیت می‌کنم. چرا به عقب برگشت می‌کنیم؟ چون می‌خواهیم هی محتوای این مدرسه را بازخوانی کنیم. که بعد من روی این دوباره برمی‌گردم. 

تربیت دینی

تربیت فرزندان با محور دین

دکتر مهران: ممنون از محببتان. اجازه بدهید درباره‌ی کلیدواژۀ دوم عنوان گفت و گو هم سؤالی بپرسم. کلیدواژه‌ی بعدی، است. دغدغۀ امروز همۀ خانواده‌های متدین و معلمان تربیتی تربیت فرزندان و دانش آموزانشان هست. اما گویا ما یک قیدی داریم اضافه می‌کنیم که علی الظاهر بدون این قید نمی‌توانیم آن معنایی که می‌خواهیم را برداشت کنیم. سؤال من به‌طور مشخص این است مگر ما تربیت غیر دینی هم داریم؟ این غیر دینی به ما چی می‌گوید؟ چه پیامی دارد؟ لطف کنید این کلیدواژۀ دوم را کمی برای ما باز کنید که منظور از تربیت دینی چیست و چه تفاوتی با تربیت بمعنی الاعم دارد؟

دکتر هزار: بله خیلی متشکرم از این دقت حضرتعالی. بله ما تربیت به مدل‌های دیگری یا بفرمایید به محورهای دیگری هم داریم. اصولاً تفاوت خروجی‌های انسان‌ها در جامعۀ امروز به دلیل تفاوت در محورهای تربیت انسان‌های امروز است. چرا ما آدمیان مختلفی در این عالم به لحاظ خروجی داریم؟ به خاطر این ‌که محورهای این افراد در تربیتشان متفاوت است. ما یک بار تربیت منفعت‌محور داریم. یک بار تربیت انسان‌محور داریم. یک بار تربیت خدامحور داریم. یک بار تربیت مصلحت‌محور داریم. و قص علیه. 

تفاوت خروجی‌های انسان‌ها در جامعۀ امروز به دلیل تفاوت در محورهای تربیت انسان‌های امروز است.

من یک مثال واضح‌تر بزنم برای دوستان عزیزم. مدارس کشورمان را در نظر بگیرد. همه دانش آموز می‌گیردند، همه در یک مقطع تحصیلی، مثلاً متوسطۀ دو هستند، همه‌ی مدارس غیر انتفاعی شهریه می‌گیرند و مامان باباها فرزندانشان را ثبت نام می‌کنند. اما مدل تربیتی این مدارس فرق می‌کند. محورهای تربیتی‌شان فرق می‌کند. یک مدرسه می‌گوید من مدرسۀ کنکور محور هستم، بچه‌ات را می‌گیرم آماده می‌کنم برای کنکور. می‌گوید پس فردا نیایی بگویی این بچه مثلاً اخلاقش مشکل دارد. به من چه!؟ من محورم کنکور است. آقا این بچه با بابا مامانش بد صحبت می‌کند. به من چه!؟، ببین چه قدر خوب تست می‌زند. بعدا نگویی این بچه نماز نمی‌خواند. خب نخواند، اصلاً من نمی‌خواهم نمازخوانش کنم، می‌خواهم کنکورش را خوب بزند. یک مدرسه می‌گوید من مدرسۀ زندگی محور هستم. من بچه‌ات را برای زندگی آینده آماده می‌کنم، به او اعتماد نفس می‌دهم، به او روابط عمومی می‌آموزم. نیایی بگویی چرا تست فلانش ضعیف است. محور تربیت من این‌هاست.

مدرسه

پس محورهای مختلفی برای تربیت آدم‌ها داریم و علم، دانش، جامعه، اتمسفر، کانتکست، تمام این‌ها هم در خدمت این محورها قرار می‌گیرد و من اگر سکولار باشم مدل‌های تربیتی‌ام و محورهایم یک ریخت است، متدین بودیسم باشم یک ریخت است، متدین مسیحی کاتولیک باشم یک ریخت است، شیعه باشم یک ریخت است و قص علی هذا. دین اینجا آمده یک ادعایی کرده است. گفته که دین هم محور تربیت هست، فعلاً تا اینجا، نمی‌خواهم بگویم تنهاترین محور تربیت هست. دین می‌آید می‌گوید که دین و خدا هم محور تربیت. یعنی تو براساس دین و خدا ازدواجت فرق می‌کند، رابطۀ با بچه‌ات فرق می‌کند. رابطۀ با همسایه‌ات فرق می‌کند، رابطۀ با حیواناتت فرق می‌کند. طلاق همسرت فرق می‌کند. سیاست جامعه‌ات فرق می‌کند. 

همچنین بخوانید: آشنایی با دوره آموزشی محور مقدس

اما تربیت یعنی چی؟ من برای تعریف «تربیت» از سه اصطلاح استفاده می‌کنم. معتقدم این واژه‌ها به راحتی معنای تربیت را می‌آموزد. آن سه کلیدواژه «مربی»، «تربیت» و «مربا» هستند. بهترین کلمه برای متربی، مربا است، اما چون یک خورده مربا برای ما یادآور کمپوت‌ها و... است، حذفش کردیم. به جای آن از کلمه‌ی «متربی» استفاده می‌کنیم. متربی به لحاظ لغتی غلط است؛ مربا درست است. 

ببینید منِ مامان یک مربی موفق هستم. می‌خواهم فصل آلبالو مربای آلبالو بپزم. با تمام دقت یک خروجی به دست می‌دهم به نام چی؟ مربای آلبالو. یکی که مربی‌تر از من است می‌گوید که شکرش زیاد است. آن یکی می‌گوید کاش گلاب زده بودی. آن یکی می‌گوید زیادی پخته‌تش. چرا هسته‌هایش را در نیاوردی؟ و... از این‌جور حرف‌ها. یعنی «مربا» خروجی من است، براساس تربیت منِ «مربی» و به این فرایند می‌گویند «تربیت»

غدیر

آیا «دین» و «غدیر» دو واژه‌ی مترادف‌اند؟

دین می‌فرماید که بله من هم محور تربیت قرار می‌گیرم و تو براساس من مربایی که تولید می‌کنی، تربیت می‌کنی متفاوت خواهد بود. اینجا شما پیوند بزنید این عرض من را با این عنوانی که دوستان طراحی کردند. یعنی غدیر، محور تربیت باشد. ما اینجا یک سؤال می‌خواهیم بکنیم، آیا این دو کلمه‌ی «دین» و «غدیر» مترادف هستند؟ یا یکی بخشی از دیگری است؟ یعنی غدیر یک بخشی از دین است؟ مثل این‌که یک نفر بگوید من می‌خواهم بچه‌ام را حافظ قرآن تربیت بکنم. یعنی مرادم این است که از دین یک اسلایس بردارم و آن حفظ قرآن است. به احکامش کار ندارم، اعتقاداتش، اخلاقش و... . وقتی حافظ سی جزء شد، می‌گویم به هدف رسیدم. درست است؟ آیا غدیر یک اسلایسی از دین است یا تمام دین است؟ ما به لحاظ مبنای دینی معتقدیم چون غدیر مکتب است نه فقط یک حادثۀ تاریخی، و چون غدیر امامت است و امامت اساس دینداری است و دیگر امور به این ریشه برمی‌گردد، پس می‌توان گفت تربیت دینی همان تربیت غدیر محور است.

شیعیان هم به غدیر ظلم کرده‌اند

می‌دانی آقای مهران، من معتقدم که چند جور ظلم در حق غدیر شده است. یک ظلم را دشمن کرده است. یک ظلم هم ما کرده‌ایم. یعنی ماها هم ظالم به غدیر هستیم. یعنی واقعاً آن عزیزانی که وقتی این فقره از زیارت عاشورا را می‌خواندند، استغفار می‌کردند گویی بی‌راه نبود که اللهم العن اوّل ظالم ظلم حق محمد و آل محمد، اما و آخر تابع له علی ذلک. نکند من هم جزء همین آخر تابع له علی ذلک هستم؟! استغفر الله ربی و اتوب الیه. می‌دانید چه ظلمی ما در حق غدیر کردیم؟ من نگاهم این است، ما غدیر را این‌قدر چکاندیم، چلاندیم، ... فکر می‌کنیم غدیر فقط برای جایی است که من می‌خواهم جواب یک دشمن را بدهم. یعنی من کنت مولاه فهذا علی مولا را برای پاسخگویی به ابن تیمیه لازم دارم. برای پاسخ به ابن حجر عسقلانی لازم دارم. یعنی موضوع از فضای درون دینی حذف شده، فقط رفته در فضای برون دینی. می‌بینید مثلاً منِ نوعی، بهترین استاد دفع شبهه‌های غدیر هستم، کتاب‌های متعددی در پاسخ به خطاهای خصم نوشته ام، اما خودم اصلاً بویی از غدیر در زندگی‌ام نبرده‌ام. در زندگی‌ام، در جامعه‌ام، در خانواده‌ام، در ازدواجم، در طلاقم، در بچه‌ام، در محل کارم. این ظلم به غدیر است. می‌دانید چه ظلمی است؟ تحقیر غدیر است، تخفیف غدیر است. غدیر فقط به مثابۀ یک نزاع فرقه با فرقه نیست. غدیر مدرسه است برای همۀ ما، یعنی من زیست خودم را در غدیر با معانی جدیدی پیش می‌برم.

متن بخش دوممتن بخش سوم