کرامت ‌نفس و نقش آن در امر تربیت (بخش دوم)

در بخش نخست این مقاله یادآور شدیم که مکتب تربیت الهی - که قرآن کریم و اهل‌بیت علیهم‌السلام مروج آن هستند- مبتنی بر تکریم انسان است. مربیان در این مکتب کرامت‌ انسانی را پایه‌ی تربیت قرار می‌دهند و همواره توصیه‌ها و دستورالعمل‌های تربیتی و الگوهای رفتاری را بر اساس کرامت ‌نفس انسانی طرح و دنبال می‌کنند. در این مکتب تربیتی هر چیزی که با این اصل مهم، در تضاد باشد؛ مورد پذیرش نیست و باید از آن اجتناب کرد.

 سپس به تعریف و تشریح کرامت نفس از زاویه نگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام پرداختیم و جایگاه و نقش آن در امر تربیت رابیان کردیم، اکنون در دومین بخش این نوشتار ادامه‌ی بحث را پی می‌گیریم.

1- دوام محبوبیت یا برخورد با خطای خطاکار؟

اولین قدم در تربیت، برقرار کردن ارتباط موثر بین معلم و دانش آموز است. اگر این ارتباط به خوبی شکل نگیرد، تربیت نیز اتفاق نمی‌افتد. اما باید توجه داشت که هدف صرفا این نیست که معلم و والدین در وجود متربی محبوب شوند؛ بلکه باید حتی از محبوبیت نیز به عنوان ابزاری برای هدف نهایی - که همان تربیت دینی است – استفاده کرد. یک مربی دینی اگر رفتاری ناسازگار با کرامت انسانی در متربی ببیند نباید به سادگی از این موضوع عبور کند؛ بلکه می‌بایست به نحو مقتضی نسبت به رفع و اصلاح آن رفتار اقدام نماید. گاه مربی در مواجهه با اشتباهات متربی برای از دست ندادن محبوبیتش، در دام تسامح می‌افتد و نسبت به خطاهای شاگرد، واکنش نشان نمی‌دهد. مادرها نیز بسیاری اوقات در این باتلاق گرفتار می‌شوند. عشق‌های خیابانی نیز این گونه هستند. و چون عمدتا این پیوندها بر پایه‌ی هوس برقرار شده است؛ آن‌ها به خاطر ترس از دست دادن یکدیگر، در برخورد با اشتباهات و خطاهای فرد مقابل، یکدیگر را نصیحت نمی‌کنند. اگر هم یکی به دیگری تذکری بدهد، آن تذکر هم از سر خودخواهی و تمایلات نفسی خود اوست و می‌خواهد که خواسته‌ی خود تأمین شود و قصد اصلاح طرف مقابل را ندارد. مثلاً اگر به طرف مقابل یادآوری می‌کند که «دهانت بو می‌دهد»، این تذکر هم جز از سر خودخواهی گوینده نیست زیرا او قصد درمان این ناراحتی را به خاطر فرد مخاطبش ندارد بلکه چون خودش از این موضوع رنج می‌برد این نکته را گوشزد می‌کند. اما در موارد دیگر که خطاهای طرف مقابل تمایلات او را برهم نمی‌زند حتی اگر به ضرر معشوق هم باشد هیچ تذکری نمی‌دهد و مصلحت فرد مقابل را فدای خواسته‌ و هوس خویش می‌کند.

همین مسئله ممکن است در تربیت و فرایند تدریس هم وجود داشته باشد. مربی در تربیت نباید تسامح کند. تسامح به معنای نادیده گرفتن ارزش‌ها و اجازه دادن به نقض ارزش‌هاست. در تسامح قصدی برای اصلاح نیست. البته مدارا و در مواقعی تغافل امری سازنده و صحیح است و نباید با تسامح خلط شود. در مدارا، ارزش‌ها نقض نمی‌شود بلکه اذیّت صورت می‌گیرد. شاگرد یا فرزند، استاد یا والدین را با رفتار ناپسند خویش آزار می‌دهد و او نیز به جهت رعایت مدارا، تحمّل و صبوری می‌کند. چون یک امر شخصی است. اما اگر رفتار نوجوان موجب آزار دیگران شود، در اینجا دیگر چشم‌پوشی از این خطا، مدارا نیست بلکه تسامح است زیرا یک ارزش نقض می‌شود. 

در یک کلام، نتیجه‌ی مدارا، سازندگی است اما در تسامح تخریب وجود دارد. مربی باید هنگام مشاهده‌ی خطا، واکنش نشان دهد تا سازندگی رخ دهد و شاگرد، پایه‌های کرامت‌ نفس را بشناسد.

بدون ‌تردید الگوهای واکنش نیز متفاوت و متنوع است. عدم واکنش به دلیل خطر از دست دادن محبوبیت، مجاز بودن آن خطا را در ذهن فرد خطاکار ایجاد می‌کند. به طور کلی باید دانست که رفتارهای تکرار شونده‌ی والدین و مربی در دوره رشد، ارزش‌ها را تشکیل می‌دهد. زیرا متربیان بیشتر از نوع رفتار مربیان درس می‌گیرند تا گفتار آنان.

2- شهروند خوب یا مؤمن باتقوا؟

امروزه در جوامع غربی رشد یافته هم، فقط به جنبه‌های جسمی انسان‌ها در امر تربیت توجه نمی‌شود؛ بلکه مباحثی همچون انسانیّت و اخلاقِ معنوی سرلوحه‌ی مباحث تربیتی آن‌هاست و در نتیجه‌ی این رویکرد، برخی شهروند و انسان شریفی بار می‌آیند که اصول انسانی برگرفته از امور فطری را به خوبی رعایت می‌کنند.

اما مربی دینی باید بداند که هدف او تربیت شاگردانی نیست که فقط شهروندان خوب و شریفی باشند که مثلا از چراغ قرمز عبور نمی‌کنند؛ بلکه مقصود مطلوب، پرورش افرادی با ایمان و انسان‌های باتقوایی است که به درد امام زمان (علیه السلام) بخورند.

کرامت ‌نفس فقط یک موضوع دینی نیست؛ بلکه کاملا یک موضوع انسانی است که در فطرت همه‌ی آدمیان قرار دارد و هر انسانی آن را قبول می‌کند. رشد کرامت ‌نفس به معنای سوق دادن شاگرد از ارزش‌های حیوانی و مادی به سوی خدا و عقل توسط مربی است. یعنی خروجی جلسات آموزشی ما باید شهروندان شریفی باشند که به خدا ایمان دارند و تقوای الهی را رعایت می‌کنند. این همان جهت‌گیری به سوی کرامت ‌نفس با تعریف دینی آن است.

نکته‌ی مهم این است که در جامعه‌ی امروز در بیشتر فضاهای تربیتی، نگاه‎ها به سمت اعتماد به نفس و رشد قابلیت‌ها و توانمندی‌ها معطوف است. به عنوان مثال مربی یا والدین میان فرزند با استعداد و البته کمتر متّقی و فرزند باتقوایِ کم‌استعداد بیشتر به اولی توجّه دارند. یا مربی عمدتاً میان شاگردِ خوش‌تیپ و شاگرد ساده‌زیست به اولّی اقبال بیشتری دارد. والدین و مربیان باید بدانند با این رویه، فرزندان و شاگردان متدین و با تقوا کم کم منزوی خواهند شد.

3- چگونه کرامت‌نفس را رشد دهیم؟

در اینجا مواردی که موجب رشد کرامت ‌نفس در فرزندان یا شاگردان می‌شود را ذکر می‌کنیم.

1-3- لطفاً احترام بگذارید.

احترام و توجّه باعث رشد شخصیتی می‌شود. در این فضا تأثیر توجّه، از احترام بسیار بیشتر است. تأثیرگذارترین توجّه نیز توجّه مادر به فرزند است. این توجّه اگر با توجّه پدر و مربی همراه شود به مراتب مؤثرتر خواهد بود.

احوال‌پرسی، ارتباط در طول هفته و عدم فراموش کردن مسائل مربوط به او، بخشی از مصادیق توجّه یک مربّی به شاگرد است. 

2-3- لطفاً اعتماد کنید.

آن مربی که می‌داند چگونه به دانش‌آموزان اعتماد کند، می‌تواند متربیان خود را عمیقاً رشد دهد. مربی دینی می‌تواند به طور مثال به بهانه‌ی اجرای یک نمایشنامه به دانش‌آموزان اعتماد کند و یا به یکی از آن‌ها بگوید که کلِّ کار اجرای این نمایش بر عهده توست. یا نگارش یک متن جهت انجام دکلمه و همچنین  اجرای خود دکلمه را به او واگذار کند. این سطح از اعتماد از انتخاب متن توسط مربی و واگذاری اجرای دکلمه به او بالاتر است. 

البته مربی باید حد اعتماد را بشناسد زیرا اعتماد بی‌جا مخرب است. همچنین به هر شاگردی نباید هر نوع اعتمادی را داشت. مربی حاذق، صلاحیت دانش‌آموزان را می‌فهمد و بر این اساس اعتماد می‌کند و اینگونه آنان را رشد می‌دهد. به عنوان مثال برگه‌های یک امتحان انجام شده را به متربیان می‌دهد و از آن‌ها می‌خواهد که آن‌ها را تصحیح کنید، و به آن‌ها می‌گوید: من به شما اعتماد دارم.

توجه به دو نکته در اعتماد کردن بسیار مهم و ضروری است. یکی این که بیان این اعتماد نباید در جمع صورت بگیرد، چون به دانش‌آموزان دیگر آسیب می‌زند و دیگر این که اگر شاگرد از اعتماد سوء استفاده کند به همان میزانی که قرار بود رشد کند، سقوط خواهد کرد. به عنوان مثال معلم نباید به طور عمومی نظارت را از امتحان بردارد زیرا برخی سوء استفاده خواهند کرد.

3-3- زنده باد آزادی

یکی از نتایج اعتماد، اعطای آزادی است. اعطای آزادی یکی از قالب‌های رشد شخصیت است. هرچه آزادی بیشتر باشد، سطح رشد هم بیشتر است. البته به همان میزان که اعطای آزادی می‌تواند موجب افزایش سطح رشد شود، به همان میزان نیز می‌تواند خطر آفرین باشد. در نتیجه، اعطای آزادی باید مدیریت شود. نحوه‌ی مدیریت نیز متناسب با سنّ، شرایط و قواعد باید صورت گیرد. دانش‌آموزان سر کلاس آزاد هستند اما نباید انضباط و قواعد را رعایت نکنند. 

اگر معلمی هنگام استراحت چشم خود را از متربیان بردارد و آن‌ها را به حال خود رها کند، آزادی بدون چهارچوب برقرار کرده است. اردوها یکی از زمان‌هایی است که می‌توان از ابزار آزادی برای رشد استفاده کرد. این کار برای متربیان هم نشاط‌آور و هم لذت‌بخش است، امّا باز هم تأکید می‌شود، منظور، آزادی بدون قید و شرط نیست. در یک کلام، حبس، مداخله‌ی زیاد و عدم آزادی، رشد را کند و مختل می‌کند و معلم تربیتی باید این مسئله را بداند و به آن توجه کند و همچنین این نکته را به والدین نیز گوشزد کند که قوانین، مفید است امّا قوانین سختگیرانه، رشد بچه‌ها را ضعیف می‌کند. 

4-3- مشورت و گفت‌وگو

گفت‌وگو و مشورت با دانش آموزان یکی از ارکان مهم تربیتی است. زیرا وقتی او مورد مشورت قرار گیرد، احساس تشخص می‌کند و همین امر موجب رشد شخصیت او می‌شود. ممکن است او به تنهایی یا به صورت یکی از اعضای یک گفت‌وگوی جمعی باشد اما همین که مربی حرف متربی سنِّ پایین را هم بشنود، حتی اگر آن را (به دلیل این که فهم او بالا نیست تا کمکی بکند) اعمال هم نکند؛ باز هم برای رشد شخصیتی او بسیار موثر است. در نتیجه ایجاد فضا جهت گفت‌وگو و مشورت با شاگرد توسط مربی شخصیت‌ساز است.

5-3- کار تیمی

انجام کارهای گروهی از جمله آموزه‌های رشد شخصیت است. این قالب نیز در عین اثربخش بودن می‌تواند مخرب نیز باشد. اگر کار تیمی قاعده‌مند و با مدیریت نباشد تاثیر معکوس دارد. به عنوان مثال در یک کار تیمیِ بدون نظارت، شاگردِ باهوش، همه‌ی کارها را به گردن سایرین می‌اندازد و در واقع خودش مدیریت را برعهده می‌گیرد. این کار تیمی، نحوه سواری گرفتن از سایرین را برای بعضی از شاگردان آموزش می‌دهد و خیلی خطرناک است.

6-3- مسئولیت‌ سپاری

مسئولیت ‌سپاری نیز به نوعی همان جزئی شده کار تیمی است. به بیان دیگر، در کار تیمی نیز مسئولیت‌ سپاری وجود دارد اما با این تفاوت که ممکن است این مسئله تنها در یک موضوع و به یک فرد مشخص باشد. در این جا ذکر این نکته ضروری است که هنر معلم دینی این است که همه‌ی ظرفیت‌های رشدی (توجه، اعتماد، اعطای آزادی، کارتیمی و مسئولیت‌دهی) را در کنار هم به کار ببند. به صورت خلاصه باید متذکر شد که مسئولیت‌ سپاری به ویژه در دوران پس از بلوغ، به شدت در رشد شخصیتی فرد، موثر است. به شرط آن که سپردن مسئولیت با برنامه‌ریزی همراه باشد.

7-3- برانگیختن حسِّ‌ تعلّق

حسّ ِ‌تعلّق، یعنی انتساب متربی یا فرزند به یک نهاد که او آن را قبول داشته یا مقدّس می‌داند. به عنوان مثال مربی به شاگرد بگوید: تو پسر آقای دکتر فلانی هستی! یعنی از تو توقّع بیش از این حرف‌ها می‌رود. این حسِّ‌ تعلّق بدون تردید شخصیت را رشد می‌دهد. حس‌ِّ تعلّق به ملیت، مذهب، ایمان، تحصیل، خانواده، هیئت، محلّه‌ی زندگی و ... از جمله حسِّ ‌تعلّق‌هایی است که می‌شود از آن‌ها بهره گرفت. هنر معلم اعتقادی در این زمینه بزرگ‌نمایی این احساس در وجود شاگردان است. 

ناگفته نماند که این قالب نیز خطرات خود را دارد. از جمله آسیب‌های آن می‌توان به بروز غرور، تعصّب، رقابت و حسادت در میان متربیان اشاره کرد. به عنوان مثال اسم گذاشتن روی کلاس‌ها مفید است اما ممکن است تعصّب کاذب این کلاسی‌ها و آن کلاسی‌ها را به وجود ‌آورد. بنابراین مدیریت این موضوع نیازمند ظرافت و هنرمندی خاصی است.

 8-3- تشویق به موقع و مناسب

تشویق در دل توجه قرار دارد. در حقیقت تشویق، بالا بردن  میزان دوز توجّه است. هنر مربّی مذهبی این است که برای تغییر یا اصلاح رفتار، مقدار دوز این عامل را تنظیم کند. به عنوان مثال امکانات دادن به شاگردان یا در اختیار گذاشتن آن مواردی که دوست دارند، ماهیتاً رشد دهنده است. گاهی حتّی یک سلام ویژه‌ی متفاوت با سایرین نیز نوعی تشویق محسوب می‌شود و نیاز به صرف هزینه خاص برای تشویق کردن نیست بلکه فهم این مطلب توسط او که مورد تشویق واقع شده، کفایت می‌کند.

4- قالب‌ها و عوامل تخریب شخصیت

در این جا مواردی که موجبِ تخریبِ شخصیت و کرامت‌ نفس در فرزندان یا شاگردان می‌شود را ذکر می‌کنیم.

1-4- کتک و تنبیه بدنی ممنوع

تنبیه به صورت ذاتی، منفی و مخرّب نیست بلکه در مواردی ضروری است امّا کتک‌زدن به جهت این که شخصیت فرزند یا شاگرد را تخریب می‌کند، توصیه نمی‌شود. علاوه بر تخریبِ شخصیت موجب بروز استرس و اضطراب در فرزند نیز شده و به اعتماد به نفس او نیز ضربه می‌زند. اگر در برخی احادیث نیز سخنی از تنبیه بدنی به میان آمده باید توجه کرد که روایات دیگری مثل روایت امام کاظم علیه‌السلام عبارت «لَا تَضْرِبْه‏»: او را نزن (عدة الداعی، ص89) نیز وارد شده است. دوم این که روایت جواز زدن، محدودیت تعداد دارد و نباید بیش از سه بار باشد و نکته‌ی آخر این که اگر کتک زدن موجب کبودی، سرخی یا نقص عضو و آسیب شود؛ موجبات کیفری، قصاص و دیّه برای مربّی و حتی والدین نیز به دنبال دارد. (تهذیب الاحکام،[1] ج10، ص149) 

2-4- توهین و ناسزا ؟... هرگز!

ناسزا گفتن که معمولا هنگام عصبانیت رخ می‌دهد، موجب بروز اختلال در رشد شخصیتی فرزند یا شاگرد می‌شود. اگر این ناسزا گویی مرتب تکرار شود، قطعا سرعت رشد فرزند را کُند خواهد کرد. به ویژه هنگامی که از او اشتباهی سر می‌زند، هرگز نباید به او ناسزا گفت بلکه در عین توجّه و بازخواست، باید راه حل مسئله را به او نشان داد. در یک کلام، دینی که حتی از دشنام دادن به مخالفان، نهی می‌کند، چگونه انجام این عمل را نسبت به فرزند یا شاگرد تجویز کرده است؟!

3-4- آن‌ها را مسخره‌ نکنید

تمسخرکردن نیز شاید موجب تحرّک فرزند یا متربّی شود امّا به شدت آسیب زاست. مربّی و والدین برای ایجاد تحرّک در فرزند، جهت رسیدن او به یک هدف، هرگز نباید او را مسخره کنند. این کار هرگز به آسیب‌ها و پیامدهای منفی‌اش نمی‌ارزد. 

از تمسخر قومیتی که متاسفانه در بسیاری از کلاس‌های درس، به امری رایج و فراگیر تبدیل شده است جداً باید اجتناب کرد. حتی از به کار بردن واژگانی همچون خنگ! مخصوصاً در میان جمع باید پرهیز کرد، مگر این که معلم دینی این واژه را با لطافتی بگوید که کسی از آن برداشت تمسخر نکند. به عنوان مثال  این کلمه را به شاگرد باهوش با یک لحن خاصی گفته شود.

حتی اگر خود شاگرد بدش نیاید که مثلاً به او کوتوله بگویند باز هم مربی نباید این واژه را به کار برد. انسان‌هایی که کرامت نفس بالایی ندارند، بدشان نمی‌آید که مورد تمسخر واقع شوند. آنان چون معمولا چیزی برای ارائه ندارند در گروه دوستان خود نیز به همین مسخره شدن جهت ماندگاری خود، اکتفا می‌کنند. 

لازم به توضیح است که در میان دوستان، بده بستان وجود دارد اگر کسی چیزی نداشته باشد گاهی حتی جهت مسخره شدن خود را میان دوستان قرار می‌دهد یا این که همیشه قربانی می‌شود؛ یعنی دیگران کارهایی می‌کنند و او را جلو می‌اندازند و او لو رفته و قربانی می‌شود و این تنها کارآمدی او، میان دوستانش می‌شود.

4-4-  هرگز مقایسه‌ی مخرّب یا تحقیر و تبعیض نداشته باشید

مقایسه، می‌تواند هم سازنده باشد و هم مخرّب. اگر قیاس با لحنی مناسب و در جای خود باشد، قطعاً سازنده است. نباید شاگردان را با دانش‌آموزان کلاس‌های دیگر مقایسه کرد. تبعیض هم فردی را که توجّه یا امکانات بیشتر دارد تخریب می‌کند، هم آن‌ها که در حقشان اجحاف شده را دچار آسیب می‌کند.

5-4- حواستان به بی‌توجّهی خود باشد

گاهی مربی اعتقادی یا والدین در قبال خطای فرزند با اغماض یا به تعبیری صحیح‌تر با تغافل برخورد می‌کنند و گاهی اصلاً توجّهی به او ندارند، چه توجّه توقّعی (یعنی توقّعات و خواسته‌هایی از او داشته باشند) و چه توجّه عاطفی و محبتی. این مسأله به ویژه اگر در میان خانواده اتفاق بیفتد، موجب آسیب بسیاری برای فرزند می‌شود. جلب توجّه دیگران با انجام رفتارهای زشت و لودگی‌های برخی کودکان و نوجوانان، ریشه در همین عدم توجّه کافی به آن‌ها دارد.

5-الگوی رفتاری مناسب هنگام بروز خطا

برای برخورد با فرزندان یا متربیان خطاکار، باید از دو رویکرد و الگوی رفتاری استفاده کرد: یکی رویکرد قهر و دیگری رویکرد اعمال محرومیت. نیازی به فحش دادن، کتک زدن و رفتار خشونت آمیز نیست.

این مسأله در روایتی از امام کاظم علیه السلام توصیه شده است. راوی گوید: نزد ایشان رفتم و ازرفتار پسرم شکایت کردم، حضرت فرمود: «لَا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُطِل‏»: او را نزن! بلکه با او قهر کن ولی قهرت را طولانی نکن. (عدة الداعی، ص89)

حضرت نفرمود: بی‌توجّه باش! بلکه فرمود: حسّاس باش اما این حسّاسیت را به درستی نشان بده. «واهْجُرْهُ» یعنی کاهش روابط عاطفی. قهرکردن یعنی مدیریت مناسبات عاطفی. در این رویکرد مناسبات عاطفی  لزوماً صفر نمی‌شود امّا کاهش می‌یابد به طوری که شاگرد متوجه شود که معلم از رفتار او ناراحت شده است؛ مثلا مربی پیش از بروز خطا همیشه به او به گرمی سلام می‌داد و پس از پاسخِ سلام با او احوال‌پرسی می‌کرد امّا بعد از بروز خطا دیگر با او گرم نمی‌گیرد. یا در آن روز در کلاس دیگر با او صحبت نمی‌کند. اگر مربی دینی محبوب متربی باشد، همین واکنش، او را دچار تغییر می‌کند.

رویکرد دوم، اعمال محرومیّت است. یعنی محروم کردن متربی از رسیدن به چیزی که آن را بسیار دوست دارد. به عنوان مثال محروم کردن از اردو یا بازی در هفته‌ی جاری. یا عدم شرکت با آنان در بازی یا اردو.

 نباید والدین و مربیان نسبت به متربیان خود بی‌توجّه باشند، مثلا بی‌توجّهی به موضوع ادب یا نماز، تلقّی بی‌اهمیتی را برای مخاطب می‌رساند. تغافل نیز نباید بی‌توجّهی قلمداد شود. تغافل، خود نوعی توجّه خاص است. آنچه که مهم است توجّه و مدیریت رفتار در بروز خطاهاست نه بی‌توجّه بودن.

خلاصه و جمع‌بندی

در تربیت مبتنی بر کرامت نفس، اثرگذاری، راه نفوذ بر متربی است و تأثیرگذاری باید بر اساس غایات تنظیم شود نه براساس این که فقط مربی اعتقادی و والدین نزد فرزند و متربی محبوب شوند. مربی نباید به خاطر از دست دادن محبوبیت خود، تسامح به خرج دهد.

تسامح به معنای نادیده گرفتن ارزش‌ها و اجازه دادن به نقض ارزش‌هاست. البته مدارا و در مواقعی تغافل امری سازنده و صحیح است و نباید با تسامح خلط شود. مربی باید هنگام مشاهده‌ی خطا، واکنش نشان دهد تا شاگرد، پایه‌های کرامت‌ نفس را بشناسد و سازندگی در او رخ دهد.

 راهکارهایی که یک مربی دینی باید برای رشد کرامت نفس در میان متربیان به کار بندد؛ احترام و توجه، اعتماد، اعطای آزادی، کارتیمی و مسئولیت‌دهی به آنان است و هنر یک معلم اعتقادی به کار بستن همزمان همه‌ی این ظرفیت‌های رشدی در امر تربیت متربیان خویش است.

عوامل تخریب کرامت نفس در شاگردان نیز؛ تنبیه بدنی، ناسزاگویی، تمسخر، مقایسه کردن، تبعیض در میان آنان است که باید از آنها دوری جست.

در مواجهه با خطای متربیان نیز بر اساس فرمایش امام کاظم علیه السلام الگوی رفتاری مربی می‌بایست بدون به کار بردن هر گونه رفتار خشونت آمیز مثلاً با قهر کردن یا کاهش روابط عاطفی یا محرومیت او از مواردی که به آن علاقه دارد با او برخورد کرد.


1-به نقل از امیرمومنان علیه‌السلام به نوجوانانی که نوشته‌های خود را نزد ایشان آوردند، فرمود: أَبْلِغُوا مُعَلِّمَكُمْ إِنْ ضَرَبَكُمْ فَوْقَ ثَلاَثِ ضَرَبَاتٍ فِي اَلْأَدَبِ اُقْتُصَّ مِنْهُ: به معلم خود بگویید که اگر برای تأدیب، بیش از سه ضربه به شما بزند، از او قصاص خواهد شد.