مربی دینی در مواجهه با شاگردان خویش معمولاً با پرسش‌های متعددی از سوی دانش آموزان روبرو می‌شود. درست است که آن ها باید بتوانند به این سوالات پاسخ‌های قانع کننده‌ای بدهند. اما توجه به خود همین پرسش ها و منشأ ایجاد این سؤالات در ذهن دانش آموزان می‌تواند ابزار خوبی برای یک مربی اعتقادی جهت شناخت بهتر دانش آموز باشد. در نوشتار پیش رو به علت‌های ایجاد سوال در ذهن دانش آموزان و طریقه‌ی درست مواجهه با آن را بررسی خواهیم کرد.

انواع جهل

بی‌تردید بزرگترین نادانی برای انسان در همیشه‌ی تاریخ، عدم آگاهی از ناآگاهی خویش است. و اولین گام در مسیر دانایی، تشخیص و اطلاع از بی‌اطلاعی است. همین اولین آگاهی، موجبات حرکت به سوی دانایی و معرفت را در انسان ها به وجود می‌آورد.

دانشمندان در مباحث فلسفه علم، جهل را بر دو نوع دانسته‌اند:

  1. جهل بسیط: که همان آگاهی و نسبت به نادانی و جهل است.
  2. جهل مرکب: که توهّم دانایی و ناآگاهی نسبت به نادانی است.

عمدتاً سوال‌ها از دسته اول به وجود می‌آیند و دسته دوم اصولاً انگیزه‌ای جهت پرسش کردن ندارند. به تعبیر دیگر، سوال از جهل تولید نمی‌شود بلکه سوال نیز مولود علم است.

هم سؤال از علم خیزد هم جواب / هم ‌چنان که خار و گل از خاک و آب

انواع جاهلان

علاوه بر جهل که انواعی دارد، جاهلان نیزانواعی دارند: جاهل قاصر و جاهل مقصِّر.

جاهل قاصر:

جاهلی است که ناآگاه از ناآ‌گاهی خویش است و نمی‌داند که نمی‌داند یا به تعبیری دیگر، نمی‌داند که باورش غلط است، در حقیقت به او نرسیده است که کلام و باورش نادرست است. 

جاهل مقصِّر:

جاهلی است که از نا‌آگاهی خویش آگاه است و می‌داند که نمی‌داند یا می‌داند که اعتقاداتش نادرست است. اما چون برای از بین بردن جهلش اقدامی نکرده، پس مرتکب قصور و کوتاهی شده و مقصّر است.

فهم این مقدمه ما را در شناخت منشأ و انگیزه‌ی سوالات دانش آموزان، راهنمایی و کمک خواهد کرد. 

انواع سوالات دانش آموزان

عکس-سوالات دانش آموزان

سوالات با توجه به کیفیتشان از جهت منشأ تولید و ماندگاری به سه دسته تقسیم می‌شوند:

  1. سوالات بسیط و کلاسیک: این نوع پرسش ها معمولاً در هنگام ارائه‌ی اطلاعات عمومی در خلال مباحث کلاس درس در ذهن مخاطبان ایجاد می‌شود و چندان توجه‌آور و درگیرکننده نیست.
  2. سوالات القائی: این نوع پرسش ها توسط دیگران در ذهن افراد به وجود می‌آیند.
  3. سوالات خودجوش: این گونه سوال ها معمولاً از درون آدمی می‌جوشند و به ظاهر بی سابقه است.

توجه به پرسش های دسته دوم و سوم ضرورت بیشتری دارد چون معمولاً سوالات دسته اول دغدغه‌آور نبوده و ماندگاری چندانی نیز ندارند.

دنیای ذهنی و جهان بینی افراد

باید توجه داشت، دنیایی که در عالم هستی و واقعیت، موجود است با دنیایی که در ذهن ما وجود دارد بسیار متفاوت است. دنیای ذهنی هرکسی نیز با دنیای ذهنی سایرین تفاوت بسیاری دارد. مثلاً فرش و مبلی که برای یک نفر مهم است شاید برای بقیه چندان اهمیت نداشته باشد. دنیای ذهنی هر کس را علایق و نفرت ها یا خشنودی ها و ناخرسندی های او تشکیل می‌دهد. و گرنه اشیای بی‌جانی چون میز و صندلی و طلا و .... و موجود و مفقود شدنشان چگونه موجب خوشحالی و ناراحتی افراد می‌شوند؟

خداوند متعال، معماری دنیای هر کسی را به دست خود او سپرده است و این خود افراد هستند که تعیین می‌کنند از چه چیزی خوشحال و از چه چیزی ناراحت ‌شوند. مثلاً کسی که از میان صفحات متعدد یک روزنامه، فقط قسمت حوادث را می‌خواند، خودش انتخاب کرده که این نوع از اطلاعات وارد ذهن و زندگی او شود.

از این نوع انتخاب و آن چیزی که دنیای ذهنی افراد را شکل می‌دهد، تعبیر به "جهان‌بینی" می‌کنند. به عبارت دیگر، جهان‌بینی، یعنی نوع نگاه افراد به جهان و آن چیزی که هرکس دنیای خود را بر اساس آن ساخته‌ است.

وقتی در محیطی یکسان، موضوعی واحد اتفاق می‌افتد، سوالاتی که در ذهن افراد شکل می‌گیرد بسیار متفاوت است. مثلاً بسیاری از سوالاتی که در مواجهه با آن رویداد در ذهن ما ایجاد شده، برای دیگران پیش نیامده و پرسش های دیگران نیز برای ما مطرح نشده است. این تفاوت پرسش ها ناشی از تفاوت جهان بینی افراد است. در این جا یادآوری این مطلب بسیار اهمیت دارد؛ همانگونه که هر انسانی مساحت، زاویه، شکل و مختصات زندگی‌اش را خودش تنظیم می‌کند، دغدغه‌ها و مسائل مهم نیز بر همان اساس برای او طرح می‌شود.

در نتیجه یک مربی دینی باید هوشیار باشد که پرسش‌های شاگردان را بی اهمیت نداند و توجه داشته‌ باشد که آنچه شاگردان از او می‌پرسند، جزء دغدغه های آن هاست و برایشان اهمیت دارد، پس نباید نگاه بی‌ارزش نسبت به آن داشته باشد. بنابراین بر اساس نوع سوالات، می‌توان به تفکرات و جهان بینی هر کس پی برد.

اثر ایجاد سؤال

همواره یکی از روش های بسیار مهم تبلیغ، ایجاد سوال بوده است. در بسیاری از موارد، اهل بیت علیهم‌السلام در مناظره های خود برای مخاطب ایجاد سوال می‌کردند. زمانی که ذهن مخاطب درگیر و سوال برای او ایجاد شد، تحقیق آغاز می‌شود.

در شبهات دینی نیز همین موضوع وجود دارد. سوالات انحرافی که جهت تضعیف عقاید و باورها مطرح می‌شوند از همین روش استفاده می‌کنند.

این داستان معروف است که گفته‌اند: روزی شخصی، از مردی که ریش بسیار ‌بلندی داشت پرسید: «شما هنگام خوابیدن، ریشتان را زیر لحاف قرار می‌دهید یا روی لحاف؟» فرد ریش بلند گفت: «نمی دانم، چون برایم مهم نبوده! و تا به حال به آن توجه نکرده‌ام. اگر برای تو مهم است؛ امشب هنگام خواب توجه می‌کنم و فردا به تو می‌گویم.» فردا که او را دید، به او گفت: «خدا از تو نگذرد! دیشب نتوانستم از کلافگی بخوابم! چون ریش را زیر لحاف گذاشتم دیدم خوابم نمی‌برد. ریشم را از لحاف بیرون آوردم، باز هم خوابم نبرد!»

زمانی سوال ایجاد می‌شود که اطلاعاتی مخالف یا مغایر با اطلاعات و باورهای پیشین هر فرد به او می‌رسد. این، اثر طبیعی ایجاد سوال است. مثلاً فرد می‌پرسد: «می‌دانی برادر حضرت عباس علیه‌السلام که فرزند امیرمومنان علیه‌السلام است، هم‌نام با عثمان خلیفه سوم بوده است؟» همین که سوال ایجاد شد، این درگیری در ذهن رخ می‌دهد که پس چرا امیرالمؤمنین علیه السلام، نام فرزندش را هم نام خلیفه‌ی سوم – که غاصب حق الهی او بوده است؛ - گذاشته است. این مورد، از نوع همان سوالات القائی است که نحوه پاسخ‌گویی به آن نیز، اهمیت خود را دارد.

تفاوت یقین و علم

زندگی انسان ها بر پایه علم بنا شده است. با اعتنا به علم است که افراد نوع رفتار و گفتار خویش را انتخاب می‌کنند. اما "یقین"، مرتبه‌ای فراتر از علم است. علم، همان دانش و اطلاعات آدمی است اما یقین، تبدیل این دانسته‌ها به باور است. در یقین، به استدلال نیازی نیست. البته، شک، در یقین نیز ایجاد می‌شود. اما آنچه که در این مبحث حائز اهمیت است آن است که آدمی براساس حکم عقل و شرع مقدس، هرگز نباید در مسائل یقینی خود، شک و تردید داشته باشد. و گزاره معروف «در یقین هم همیشه باید شک کرد» یک گزاره‌ی نادرست و کلام غلطی است.

البته این حکم برای خود هر شخص است اما کسی که می‌فهمد شخص دیگری به صورت اشتباهی، در موضوعی نادرست، یقین کرده است، می‌تواند با ایجاد سوال، برای او، شک به وجود بیاورد. اما خود او در یقین خودش نباید شک کند. زیرا بلافاصله پس از رفع آن شک و ایجاد یقین بعدی، باز هم باید در درستی آن یقین بعدی، شک کند و به همین ترتیب پیش می‌رود تا در نهایت به درستی هیچ چیزی یقین نخواهد داشت. بنابراین توصیه به شک در یقین، یک توصیه‌ی عقلانی نیست.

شک در یقین، یعنی همان وسواس. یعنی بازنگری در یقین و یقین پیدا کردن نسبت به یقین!

گفته شد که یک دسته از دانسته‌ها در وجود ما جنس اطلاعات دارند و یک دسته از جنس باور هستند. در مواجهه با پرسش‌های مغایر گاهی آنها را رد می‌کنیم و گاهی این سوال، خود مبدأ تحقیق و مطالعه می‌شود و گاه، جای باور را می‌گیرد که در این صورت شبهه به وجود می‌آید. به همین دلیل، نوع نگاه به هستی مهم است‌

شناخت درست موقعیت‌ها

مسئله مهم‌ دیگر درک و باور این نکته است که نظام تکوین (هستی) خداوند، قواعد، تعاریف و مشخصات خود را دارد، و با میل افراد تغییر نمی‌کند. اگر باور آدمی با این قواعد تطابق داشته باشد؛ هنگام مواجهه با حوادث، کمتر دچار سوال می‌شود. فرض کنید شما وارد یک بیمارستان می‌شوید ولی تصورتان این است که آنجا مدرسه است. در این صورت شما با دیدن هر صحنه و مشاهده‌ی هر تفاوتی که بین یک مدرسه و یک بیمارستان وجود دارد، هزاران سوال بی‌پاسخ در ذهنتان ایجاد می‌شود. زمانی همه‌ی سوالات و ابهامات شما مرتفع می‌شود که به این باور برسید که شما در یک بیمارستان هستید نه در یک مدرسه.

جهت فهم بهتر این مسئله به این مثال توجه کنید. یک مرد با چه دیدی به موضوع ازدواج و همسر نگاه می‌کند؟ اگر تصور و توقع او این است که پس از ازدواج، هنگام ورود به منزل، در آرامش و آسودگی کامل خواهد بود و همه‌ی وسایل استراحت او باید فراهم باشد، اما پس از ازدواج وقتی با همان ذهنیت به منزل خود وارد می‌شود و به محض ورود، با لیست خرید توسط همسر روبرو شود، ممکن است خشمگین شود. همین مسئله، برای زن نیز صادق است. به همین دلیل است که بعد از مدتی آنها به دچار اختلاف می‌شوند و کارشان به مشاوره خانواده و بعضاً به سمت طلاق می‌روند.

اگر کسی بتواند جهان‌بینی خود را با آنچه خداوند، قرار داده است، تنظیم کند، یعنی عالم را همان‌طور که هست ببیند، به آرامش بی‌نظیری دست پیدا می‌کند. چنانچه در دعایی مشهور از رسول خدا صلی الله علیه و آله داریم که خطاب به خداوند عرضه می‌داشت:

«اللهُمَّ اَرِنِی الاَشیاءَ کَما هِیَ» (عوائد اللئالی، ج4، ص132)

«خدایا اشیاء را همانطور که هستند به من نشان بده»

معلمی که مدام از شلوغ کردن و تن به درس ندادن شاگردان می‌نالد و دچار تعجب و اضطراب می‌شود، مشخص است که نگاه درستی به مقوله کودکان و تربیت آنها ندارد. لذا ابتدا باید نگاه خویش را اصلاح کند و پس از آن اقدام به چاره‌جویی در مورد مشکلات دانش آموزان نماید.

نتیجه آن که نوع جهان‌بینی افراد، در ایجاد پرسش هایشان تأثیر عمیق، مبنایی و بسزا دارد.

خلاصه

گفته شد که مربیان و معلمان در مواجهه با شاگردان خویش معمولاً با پرسش‌های متعددی از سوی دانش آموزان روبرو می‌شوند توجه به همین پرسش‌ها و منشأ ایجاد آنها، ابزار خوبی برای یک مربی جهت شناخت بهتر دانش آموز است. پس از ذکر این مقدمه به معرفی انواع جهل که جهل بسیط و جهل مرکب و انواع جاهلان که جاهل قاصر و جاهل مقصر هستند پرداختیم و گفتیم که هرگز سوال از جهل تولید نمی‌شود بلکه سوال نیز مولود علم است سپس به انواع سوالات که سوالات بسیط و کلاسیک ، سوالات القائی و سوالات خودجوش بودند پرداخته و میزان اهمیت هر کدام بیان شد. در ادامه به دنیای ذهنی افراد و تعریف جهان بینی و نقش آن در ایجاد سوال در ذهن افراد اشاره شد. سپس به اثر ایجاد سوال در ذهن افراد و همچنین تفاوت میان علم و یقین و در نهایت به موضوع شناخت درست موقعیت‌ها و تنظیم ذهنیت هر فرد نسبت به موقعیت هستی و نظام خلقت الهی و اثر همه‌ اینها در پیدایش یک پرسش در ذهن افراد اشاره گردید.

در بخش دوم این نوشته به راهکارهای کاربردی جهت پاسخ‌گویی به سوالات دانش آموزان خواهیم پرداخت.

برگرفته از تدریس دکتر محمد دولتی