در دل آشوبهای سیاسی امویان و عباسیان، جایی که امواج تحریف و انحراف، اصالت اسلام را تهدید میکرد، ستارهای درخشان به نام امام جعفر صادق (علیهالسلام) طلوع کرد و با عظمت علمی خویش، دریایی از دانش اسلامی را بر جامعه تشنه آن عصر جاری ساخت. این امام همام، نه تنها احیاگر سنت ناب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود، بلکه بنیانگذار دانشگاهی عظیم شد که هزاران شاگرد از فرق و ملل گوناگون را پرورش داد و علوم اسلامی را از فقه و حدیث تا کلام و لغت عربی گسترش داد؛ نقشی که تا امروز، دانشمندان را به احترام وامیدارد و اسلام را از غرق شدن در امواج تحریف نجات داد.
در این مقاله میخوانیم:
- خلاصهای از زندگانی امام صادق علیهالسلام
- نقش اصلی ائمه در احیای دین
- اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر امام صادق علیهالسلام
- عظمت علمی امام صادق علیهالسلام
- دانشگاه جعفری
خلاصهای از زندگانی امام صادق علیهالسلام
امام جعفر بن محمد صادق عليهالسلام ششمين امام از ائمه اطهار است كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهواله بر جانشينى آنها پس از خود تصريح فرموده است. آن حضرت در سال 83 هجری قمری ديده به جهان گشودند و در سايهسار جدش امام زين العابدين و پدر بزرگوارش امام محمد باقر عليهماالسلام رشد كردند و از آن بزرگواران علوم شريعت و معارف اسلامى را دريافت نمودند.
خصوصيت بارز حوزه علمى اهل بيت عليهمالسلام اتصال به منبع وحى است. اين حوزه علميه، در واقع دانشگاه رسالت پيامبر اكرم صلیاللهعلیهواله بوده كه امامان علیهمالسلام موفق به حفظ اصالت و خلوص اين رسالت براى ما گرديدهاند. به واسطه شرایط خاصی سیاسی – اجتماعی و همچنین به وجود آمدن فرق و انحرافات دینی، در عصر حضرت صادق علیهالسلام، ایشان بسیار تلاش کردند تا علوم حقیقی اسلام را منتشر کنند و به شبهات پاسخ دهند. چنين بود كه امام صادق پس از پدران بزرگوارش مركزيت امامت شرعى را به دست گرفته و با نهايت صلابت بر قلههاى دانش صعود كردند، آن حضرت چشمها را به خود خيره و دلها را از هيبت خودش پر كردند به گونهاى كه حتى در عصر حاضر هم دانشمندان به احترام ایشان سرهاى خود را فرود آوردهاند.
امام صادق علیهالسلام در مرحله اوج قدرت دولت اموى به دنيا آمد. زمانى كه خلفاى بنى اميّه كاملا از راه راست منحرف شده و شيوه سلطنت موروثى در تمام اركان حكومت آنان رسوخ كرده بود. آن حضرت مدّت دوازده سال از عمر شريفشان را همعصر و همزمان جدّ بزرگوارشان امام زين العابدين علیهالسلام بودند و پس از شهادت جدّشان امام زين العابدين علیهالسلام نوزده سال، همعصر و همزمان پدر بزرگوارشان امام باقر علیهالسلام بودند. حضرت صادق بعد از شهادت پدر بزرگوارشان در مدّت امامتشان كه سى و چهار سال به طول انجاميد، موفّق به تربيت چندين نسل از علما، فقها و صالحان گرديدند كه همگى پيرو مكتب اهل بيت عليهمالسلام بودند.
امام صادق علیهالسلام همچنين در مرحله انحطاط و سقوط دولت اموى و افول كوكب بخت آنان نيز زندگی کردند. امام صادق علیهالسلام ظهور دولت عبّاسى را مشاهده كردند. دولتى كه به سرعت دست به ستمگرى و ظلم نسبت به اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام زد. ایشان در آن برهه زمانى و در ميان آن دعواى تلخ سياسى، موفّق گرديدند كه كيان مذهب شيعه و حفظ سلامت و بالندگى گروهى از افراد صالح كه پدران بزرگوارشان آن گروه و طبقه را به وجود آورده بودند، كوشش نمايدند.
نقش اصلی ائمه در احیای دین
اسلام دو منبع و مأخذ دارد: قرآن کریم و سنّت پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم. قرآن را خداوند متعال خود از تغییر و تحریف حفظ فرموده است؛ چنان که میفرماید:
إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ
«ما قرآن را فرستادیم و ما آن را حفظ میکنیم.»
امّا سنّت یعنی حدیث و سیرۀ پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم که شرح و بیان قرآن در آن است. عقاید و احکام بعد از پیامبر تحریف شد، ولی دوازده امام که اوصیای پیامبر خاتم، یعنی مسئول حفظ و تبلیغ شریعت پیامبر در جامعه برای هدایت مردم بودند، با مجاهدتهای خود آن را احیا کردند و به جامعه برگرداندند. اگر بخواهیم مثالی بزنیم، میتوانیم بگوییم که اسلام همانند یک کشتی است که بر امواج خروشان دریا قرار گرفته و با زنجیری به ساحل بسته شده است. این زنجیر دوازده حلقه دارد. اگر یکی از این حلقهها بریده شود، کشتی از ساحل جدا گشته در اثر امواج دریا غرق میشود. اگر مجاهدتهای سایر ائمّه علیهمالسلام که هر یک در زمان خود نشان میدادند نبود، اسلام امروزه در جامعۀ بشری وجود نداشت.
در اینجا مناسب است بخشی از زیارت جامعه را که بهترین معرّف اهل بیت و مجموعۀ مناسبی در امام شناسی است، بیاوریم تا نقش اصلی ائمّه علیهمالسلام را از زبان دعا بشنویم:
«السّلام علیکم یا أهل بیت النّبوّة...أشهد أنّکم...جاهدتم فی اللّه حقّ جهاده حتّی أعلنتم دعوته و بیّنتم فرائضه و أقمتم حدوده و نشرتم شرایع أحکامه و سننتم سنّته و صرتم فی ذلک منه إلی الرّضا... فالرّاغب عنکم ما رق و اللاّزم لکم لا حقّ ...»
«سلام بر شما اهل بیت نبوّت... شهادت میدهم که شما... آنچنان که شایستۀ مجاهدت در راه خدا بود، جهاد کردید تا دعوت خدا را آشکار نمودید و احکام واجب خدا را برای مردم بیان کردید و حدود دین را بپاداشتید و احکام الهی را نشر نموده، سنّتها را استوار کردید و به جامعه برگرداندید تا آنجا که در نشر و تبلیغ اسلام به رضای خدا رسیدید... پس هر کس از شما روی گرداند، از دین خارج شد و آن کس که با شما بود و اسلام را از شما فرا گرفت، رستگار شد.»
این جملات خطاب به تمامی ائمّه علیهمالسلام است، زیرا همگی آنان از حضرت امیر تا حضرت مهدی علیهمالسلام به وظیفۀ خود در حفظ و تبلیغ اسلام عمل نمودند و خدمت خود را در این راه به خوبی به انجام رسانیدند. اگر مجاهدتهای ائمّه پس از وفات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نبود، نه اسلامِ مکتب اهل بیت بود و نه اسلامِ مکتب خلفا، نه احادیث «کافی» و «من لا یحضر الفقیه» و «استبصار» و «تهذیب» بود و نه احادیث «صحیح بخاری» و «مسلم» و احادیث مسندها و سننها.
ائمّه علیهمالسلام دو نوع وظیفه و خدمت به عهده گرفتهاند؛ یکی مقطعی و موقّت برای زمان خاصّ خودشان، و دیگری ممتد و درازمدت برای حفظ اسلام تا آخر الزّمان. هر چند که ممکن است بعضی کارهایشان هم اثر مقطعی داشته باشد و هم اثر ممتد و درازمدت.
اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر امام صادق
عصر امام جعفر صادق (علیهالسلام) به دلیل شرایط سیاسی و فرهنگی منحصربهفرد، یکی از برجستهترین دورههای تاریخ اسلام بود. ضعف امویان، ظهور عباسیان و فضای آزادی فکری ریشهدار در تعالیم اسلام، فرصتی بینظیر برای فعالیتهای علمی و فرهنگی فراهم کرد. این دوران، با جنبش علمی و برخورد اندیشهها، زمینهساز گسترش بیشتر معارف اهل بیت علیهمالسلام شد. در ادامه به ویژگیهای این عصر پرداخته میشود.
شرایط سیاسی زمان امام جعفر صادق: ضعف امویان و روی کار آمدن عباسیان
در میان امامان و در تاریخ اسلام ، عصر امام صادق علیهالسلام، منحصر به فرد بوده و شرائط اجتماعی و فرهنگی عصر امام صادق در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است، زیرا آن دوره از نظر سیاسی، دوره ضعف و تزلزل حکومت بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود و این دو گروه مدتی در حال کشمکش و مبارزه با یکدیگر بودند. از زمان هشام بن عبدالملک تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید، و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید و سرانجام در سال 132 به پیروزی رسید.
از آن جا که بنی امیه در این مدت گرفتار مشکلات سیاسی فراوان بودند، فرصت ایجاد فشار و اختناق نسبت به امام و شیعیان را (مثل زمان امام سجاد علیهالسلام) نداشتند. عباسیان نیز چون پیش از دستیابی به قدرت، در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل میکردند، فشاری از طرف آنان مطرح نبود. از این رو این دوران، دوران آرامش و آزادی نسبی امام صادق(علیهالسلام) و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار میرفت.
در خلال درگيریهاى امويان و عباسيان، حق جويان امّت فرصتى يافتند تا پيرامون امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق (علیهالسلام) گرد آيند و آن دو امام نيز توانستند احكام ناب اسلامى را كه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آورده بود، منتشر سازند و احكام تحريف شده را بيان كنند و شبهات پراكنده درباره برخى از آيات قرآن كريم را بزدايند.
شرائط خاص فرهنگی زمان امام صادق
از نظر فکری و فرهنگی نیز عصر امام صادق(علیهالسلام) عصر جنبش فکری و فرهنگی بود. در آن زمان شور و شوق علمی بی سابقهای در جامعه اسلامی به وجود آمده بود و علوم مختلفی اعم از علوم اسلامی همچون: علم قرائت قرآن، علم تفسیر، علم حدیث، علم فقه، علم کلام، یا علوم بشری مانند: طب، فلسفه، نجوم، ریاضیات و... پدید آمده بود، به طوری که هر کس یک متاع فکری داشت، به بازار علم و دانش عرضه میکرد. بنابراین تشنگی علمی عجیبی به وجود آمده بود که لازم بود امام به آن پاسخ گوید.
یکی از عوامل به وجود آمدن این جنبش علمی، وجود آزادی و حریت فکر و عقیده در دین اسلام است. این آزادی فکری از اصول بنیادین آن به شمار میرود. هرچند عباسیان نیز در گسترش این فضا نقش داشتند، اما منشأ اصلی این آزادی، تعالیم اسلام بود که حتی اگر عباسیان قصد محدودیت آن را داشتند، قادر به جلوگیری از آن نبودند. محیط اسلامی آن دوران، کاملاً مذهبی بود و مردم تحت تأثیر انگیزههای دینی قرار داشتند. تشویقهای پیامبر اسلام به کسب علم و دعوتهای مکرر قرآن به تعلم، تفکر و تعقل، عامل اساسی ایجاد نهضت علمی و شور و شوق معرفتجویی در میان مسلمانان بود.
از طرف دیگر اقوام و مللی که اسلام را پذیرفته بودند، نوعاً دارای سابقه فکری و علمی بودند و بعضاً همچون نژاد ایرانی (که از همه سابقهای درخشانتر داشت) و مصری و سوری، از مردمان مراکز تمدن آن روز به شمار میرفتند. این افراد به منظور درك عمیق تعلیمات اسلام، به تحقیق و جستوجو و تبادل نظر میپرداختند. همچنین مسلمانان در کنار اهل کتاب، زندگی میکردند و این را برخلاف اصول دینی خود نمیدانستند. در آن زمان اهل کتاب، مردمی دانشمند و مطلع بودند؛ و مسلمانان با آنان برخورد علمی داشتند و این خود بحث و بررسی و مناظره را به دنبال داشت.
برخورد فِرَق و مذاهب
عصر امام صادق(علیهالسلام)، عصر برخورد اندیشهها و پیدایش فرق و مذاهب مختلف نیز بود. در اثر برخورد مسلمین با عقاید و آرای اهل کتاب و نیز دانشمندان یونان، شبهات و اشکالات گوناگونی پدید آمده بود.
در آن زمان فرقههایی همچون: معتزله، جبریه، مرجئه، غُلات، زنادقه، مشبهه، متصوفه، مجسمه، تناسخیه و امثال اینها پدید آمده بودند که هرکدام عقاید خود را ترویج میکردند.
از این گذشته، در زمینه هریک از علوم اسلامی نیز در میان دانشمندان آن علم، اختلاف نظر پدید میآمد. مثلًا در علم قرائت قرآن، تفسیر، حدیث، فقه، و علم کلام بحثها و مناقشات داغی در میگرفت و هر کس به نحوی نظر میداد و از عقیدهای طرفداری میکرد.
عظمت علمی امام صادق علیهالسلام
در باب عظمت علمی امام صادق (علیهالسلام) شواهد فراوانی وجود دارد و این معنا مورد قبول دانشمندان تشیع و تسنن است. فقها و دانشمندان بزرگ در برابر عظمت علمی آن حضرت سر تعظیم فرود میآوردند و برتری علمی ایشان را میستودند.
«ابوحنیفه»، پیشوای مشهور فرقه حنفی، میگفت: من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیدهام. همچنین میگفت: «زمانی که «منصور» (دوانیقی)، «جعفر بن محمد» را احضار کرده بود، مرا خواست و گفت: مردم شیفته جعفر بن محمد شدهاند، برای محکوم ساختن او یک سری مسائل مشکل را در نظر بگیر. من چهل مسئله مشکل آماده کردم. روزی منصور که در «حیره» بود، مرا احضار کرد. وقتی وارد مجلس وی شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راست او نشسته است.
وقتی چشمم به او افتاد، آن چنان تحت تأثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم که چنین حالی از دیدن منصور به من دست نداد. سلام کردم و با اشاره منصور نشستم. منصور رو به وی کرد و گفت: این ابوحنیفه است. او پاسخ داد: بلی او را میشناسم. سپس منصور رو به من کرده گفت: ای ابوحنیفه! مسائل خود را با ابوعبدالله (جعفر بن محمد) در میان بگذار. در این هنگام شروع به طرح مسائل کردم.
هر مسئلهای میپرسیدم، پاسخ میداد: «عقیده شما در این باره چنین و عقیده اهل مدینه چنان و عقیده ما چنین است.» در برخی از مسائل با نظر ما موافق، و در برخی دیگر با اهل مدینه موافق و گاهی، با هر دو مخالف بود. بدین ترتیب چهل مسئله را مطرح کردم و همه را پاسخ گفت. ابوحنیفه به این جا که رسید با اشاره به امام صادق (علیهالسلام ) گفت: دانشمندترین مردم، آگاهترین آنها به اختلاف مردم و فتاوا و مسائل فقهی است.»
«مالک»، پیشوای فرقه مالکی میگفت: مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد میکردم، او را همواره در یکی از سه حالت دیدم: یا نماز میخواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت میکرد و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند. در علم و عبادت و پرهیزگاری، برتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است.
شیخ مفید مینویسد: به قدری علوم از آن حضرت نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده است و از هیچ یک از افراد خاندان او، به اندازه او علم و دانش نقل نشده است.
«ابن حجر هیتمی» مینویسد: به قدری علوم از او نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است و بزرگ ترین پیشوایان (فقه و حدیث) مانند: یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، سفیان بن عُیینه، ابوحنیفه، شعبه و ایوب سجستانی از او نقل روایت کرده اند.
«ابو بحر جاحظ»، یکی از دانشمندان مشهور قرن سوم، میگوید: جعفر بن محمد کسی است که علم و دانش او جهان را پر کرده است و گفته میشود که ابوحنیفه و هم چنین سفیان ثوری از شاگردان اوست و شاگردی این دو تن در اثبات عظمت علمی او کافی است.
در مجالس درس او، تنها کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تأسیس کردند، شرکت نمیکردند، بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دوردست در آن حاضر میشدند. «حسن بصری»، مؤسس مکتب فلسفی «بصره»، و «واصل بن عطا»، مؤسس مذهب معتزله، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه دانش او سیراب میشدند.
«ابن خلکان»، مورخ مشهور، مینویسد: او یکی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه، و از بزرگان خاندان پیامبر است که به علت راستی و درستی گفتار، وی را صادق میخواندند. فضل و بزرگواری او مشهورتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد. ابوموسی جابر بن حیان طرطوسی شاگرد او بود. جابر، کتابی شامل هزار ورق تألیف کرد که تعلیمات جعفر صادق را در بر داشت و حاوی پانصد رساله بود.
دانشگاه بزرگ جعفری
امام صادق(علیهالسلام) با توجه به فرصت مناسب سیاسی که به وجود آمده بود و با ملاحظه نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرشان امام باقر(علیهالسلام) را گرفتند و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آوردند و در رشتههای مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان بزرگ و برجستهای همچون: هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، مفضّل بن عمر، جابر بن حیّان و... تربیت کردند. حديث شناسان نام راويانى را كه از امام صادق (علیهالسلام) روايت كردهاند، با اختلاف آراء و عقايد، جمعآورى نموده و چهار هزار نفر آنها را نام بردهاند.
اصحاب ائمه در زمان هر امام، جزوههاى خود يا «اصول» اوليه را تدوين كردند. محدّثان مكتب اهل البيت (علیهمالسلام) «اصل» را كتابى میدانند كه مصنف آن، حديثهایى را كه از معصوم، يا راوى از معصوم، شنيده، جمع كرده، و حديث آن را از كتابى مدوّن نقل نكرده است. روش صاحبان «اصول» آن بود كه هرگاه حديثى از ائمه میشنيدند، آن را در «اصل» خود مینوشتند تا فراموش نكنند. معتقدان اماميّه «چهار صد اصل» از اين اصول را مبناى كار خود قرار دادند. اصولی که از عصر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهالسلام تا عصر امام حسن عسکری تدوین شده و به «اصول چهارصد گانه» شهرت یافته است. اکثر این اصول را اصحاب امام صادق علیهالسلام تدوین کردهاند.
امام صادق(علیهالسلام) با تمام جریانهای فکری و عقیدتی آن روز برخورد کردند و موضع اسلام و تشیع را در برابر آن ها روشن ساخته، برتری بینش اسلام را ثابت نمودند. شاگردان دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) منحصر به شیعیان نبود، بلکه از پیروان سنت و جماعت نیز از مکتب آن حضرت برخوردار میشدند. پیشوایان مشهور اهل سنت، بلاواسطه یا با واسطه، شاگرد امام بوده اند.
در راس این پیشوایان، «ابوحنیفه» قرار دارد که دو سال شاگرد امام بوده است. او این دو سال را پایه علوم و دانش خود معرفی میکند و میگوید: «لَوْلَا السّنتانِ لَهَلَکَ نُعمانُ» «اگر آن دو سال نبود، «نعمان» هلاک میشد.»
شاگردان امام از نقاط مختلف همچون کوفه، بصره، واسط، حجاز و امثال اینها و نیز از قبایل گوناگون مانند: بنی اسد، مخارق، طیّ، سلیم، غطفان، اَزُدْ، خُزاعه، خثعم، مخزوم، بنی ضبّه، قریش به ویژه بنی حارث بن عبدالمطلب و بنی الحسن بودند که به مکتب آن حضرت میپیوستند.
در وسعت دانشگاه امام همین قدر بس که «حسن بن علی بن زیاد وشّاء» که از شاگردان امام رضا علیهالسلام و از محدثان بزرگ بوده (و سالها پس از امام صادق علیهالسلام زندگی میکرده)، میگفت: در مسجد کوفه نهصد نفر استاد حدیث مشاهده کردم که همگی از جعفر بن محمد حدیث نقل میکردند.
جمعبندی و نتیجهگیری
در نهایت، امام صادق (علیهالسلام) در احیای دین و گسترش علوم اسلامی، چون زنجیری مستحکم، اسلام را به ساحل اصالت متصل نگه داشت و با تربیت بیش از چهار هزار شاگرد، نه تنها شبهات عصر برخورد اندیشهها را زدود، بلکه میراثی جاودان از احادیث، فتاوا و اصول چهارصدگانه بر جای گذاشت که تا آخرالزمان، هدایتگر جوامع اسلامی است؛ این امام بزرگوار، با بهرهگیری از فرصتهای سیاسی دوران ضعف امویان و ظهور عباسیان، کيان مذهب شیعه را حفظ کرد و اثبات کرد که مجاهدتهای ائمه (علیهمالسلام)، ضامن بقای اسلام ناب محمدی است، تا جایی که بدون آنها، نه مکتب اهل بیت وجود داشت و نه حتی اسلام به روایت خلفا.
منابع:
کتاب سیره پیشوایان نوشته مهدی پیشوایی
کتاب نقش ائمه در احیای دین نوشته علامه مرتضی عسکری
کتاب معالم المدرستین نوشته علامه مرتضی عسکری
دیدگاه خود را بنویسید