چهل نکته پیرامون کاهل نمازی براساس نمونه های واقعی
1. ابتدا به عنوان پیشینه موضوع کاهل نمازی بایسته است به یک اثر در این زمینه اشاره شود که کتاب «فرودگاه فرشتگان» مناسبترین کتاب، جهتِ معرفی است. این کتاب با فرآیند ایجاد تعهد به نماز براساس مراحل رشد به قلمِ «اصغر آیتی» است.
کتاب، 3 مرحله را در فرآیندِ ایجاد تعهد به نماز بیان کرده: 1- زیر شش سال 2- شش تا دوازده سال 3- دوازده تا هجده سال
کتاب فرودگاه فرشتگان، درصددِ ارائه راهکارها جهتِ راهنمایی خانواده برای تقید فرزند به نماز است.
این فرایند براساس ویژگی هر دوره سنی عبارتند از: 1-بازی (احساسات و درگیری خاطرات) 2-تعهد و حرفشنوی (شکلگیری آداب) 3-تعقل و حرفشنوی
2. این نوشتارِ حاضر، مدلِ ارائه شده جهت «تعهد به نماز در چهارچوب مدرسه» است؛ زیرا مسائل مدرسه به سبب درگیری معلمان و معاونین تربیتی و شرایط خاص زمانی، مکانی و محدودیتهای موجود، راهکار خاص خود را میطلبد.
3. لازم به ذکر است، مدارس، دنیایی از تجربه بوده و به اصطلاح از کفِ دلِ جامعه برآمدهاند، بدینروی، با بررسیِ مصادیقِ تعهد یا عدم تعهد نسبت به نماز، تجارب را میتوان طبقهبندی کرده و از طریقِ روشِ تجربی، مصادیقِ متعددی را در اختیار محیط علمی قرار داد. همچنین بررسی این مصادیق علیرغم اینکه برآمده از روشِ غربی است تنها در جامعهی امروزی ما وجود داشته زیرا غرب نه نیازِ فرهنگی و نه باوری به نماز دارد و بدین سبب ضرورتِ بررسیِ موضوعِ کاهلنمازی را صدچندان میکند. ناگفته نماند پس از طبقهبندی مصادیق تجربی و استخراج قوانین و قواعد از آن، فهمِ عمیق و مناسبی از احادیثِ تربیتی نیز حاصل میشود.
4. چهارچوبِ ایجادِ تعهد به نماز براساس مخاطب، عبارت است از والدین، مدرسه و دانشآموز
دانشآموزِ مدنظر در این نوشتار از دانشآموزِ ممیّزِ کاهلنمازِ دخترِ کلاسِ سومِ ابتدایی و پسرِ کلاسِ پنجمِ ابتدایی به بالا است.
5. اصولِ شناخت کاهلنمازی عبارتند از:
1) اگر سادهانگارانه به موضوع نگاه نشود؛ کاهلنمازی غالبا مسئلهای چند بُعدی است.
2) کاهلنمازی محصولِ عواملِ پنهانِ بیرونی و درونی است.
مراد از عوامل بیرونی عوامل معاصر، نزدیک و فعلی است؛ همان عواملی که در پاسخ به پرسش اکنون در چه شرایطی است؟ گفته میشود. مثل شرایط متلاطم مادی خانواده
مراد از عوامل درونی همان اثر گذشتهها در عمقِ زندگی افراد است. مانند قرارگرفتن در یک سنِ متلاطم همچون کلاس پنجم
6. در مواجهه با والدین یا همان خانواده، مشکلات و موانعی وجود دارد از جمله:
الف) دیدِ سطحی خانوادهها نسبت به کاهلنمازی
ب) رد گم کنی با اطلاعات اشتباه
ج) عدمِ پذیرش واقعیتها از جانب خانوادهها
هر سه را میتوان در یک جمله خلاص کرد و آن هم فراموشیِ گذشتهی اثرگذار یا همان عواملدرونی در کاهلنمازی است.
7. مراد از گزارشهای اولیه، گزارشات سطحی مثل گزارش مادر، والدین یا خود دانشآموز است.
8. بیذرهای تردید، اگر به ریشهها و علل، دسترسی پیدا شود موجبِ اصلاح انتظارات و مداخلات مربی اعتقادی میشود.
9. عاملِ اصلی تشخیصِ سطحی یا عدمِ سطحی مسائل، توجه به زیرساختِ سالم است. اگر در گذشته روابطِ عاطفی خانواده گرم و سالم بوده یا خانواده نسبت به امورِ مذهبی به ویژه نماز تقیّد دارد، این دلالتِ بر سالم بودن زیرساختها داشته و میتوان حکم داد که مسئله پیشآمدهی کنونی، سطحی است و غیر از این حالت، قضیه عکس و حاد است.
10. اصولِ درمانِ کاهلنمازی نوجوانان در حال رشد:
1) هیجانی نمودن نوجوان جهتِ درمان، راهکاری گذراست.
2) توکل و توسل ضروری است اما حوالهکردن این مسئله بدونِ برخوردِ عملیاتی معمولا ثمربخش نیست و اگر هم صورت پذیرد قاعدتاً معجزه است.
3) کلاسِ پنجم دبستان یک سنِ لغزنده برای نوجوان است زیرا او روحیه خروج از وضع تعّبد را دارد و به دوری از تقلید بیشتر گرایش دارد.
4) اگر زیرساختها سالم باشند، درمانِ گذر از دورانِ تقلید ستیزی، مداراست.
11. واضح است، باید کاهلنمازیِ نوجوانان را به صورتِ عمیق درمان کرد، لازمهیِ درمانِ عمیق با شناخت خانواده و کمک آنها محقق میشود. البته باید در این مسیر هم حرمت خانواده حفظ شود و هم انگیزه برایِ پذیرشِ تغییرات جهتِ تربیت فرزند ایجاد گردد. این فرایند معمولا باید اینگونه باشد که ابتدا اطلاعات جمعآوری سپس سناریوی تشویق و تعهد به میان آید و نهایتا تقویت زیرساختها و پشتوانهها از طریق مراقبت خانواده انجام پذیرد.
12. طلاییترین سنِ عادت، سنِ بلوغ است. مدرسه، مهمترین مکانی است که انسان در سنِ بلوغ در آن میتواند به نماز عادت کرده و خروج از این عادتِ شکلگرفته در آینده به شدت سخت است.
13. درمانِ کاهلنمازی در موارد فاقدِ زیرساخت نیازمند اطلاعاتی است که عبارتند از:
1) آیا خانواده نسبت به نماز موضعِ منفی دارد یا خیر؟!
2) اقدامات لازم در صورتِ پذیرشِ خانواده چه مواردی است؟
3) جلبِ اعتمادِ خانواده در باب نماز و احساس امنیت
4) شناخت و درک وضعیت واقعی خانواده
5) طراحی سناریوی مذاکره با پدر یا مادر
14. نبضِ نمازهایروزانه، نمازِ صبح است، در تحلیلِ کاهلنمازی، نمازِ صبح اهمیتِ بسزایی دارد. کلیدِ تقیّدِ نمازِ کودکان، تقیّد والدین به نماز صبح و همراه کردن فرزند با خود است. بدینروی، برای دستیابی به ریشه کاهلنمازی باید راحت پرسید، شاید ریشه در کاهلنمازیِ خود والدین باشد؛ درنتیجه باید ابتدا این معضل را برطرف کرده سپس به صورتِ خودکار کاهلنمازی فرزند نیز حل میشود.
15. برخی از خانوادهها به سبب حساسیتِ عدمِ فشار جهتِ بیداری از خوابِ صبحگاهی از این مسئله صرفنظر میکنند اما باید دانست که موضوع با کلیگویی حل نمیشود و مصداق با مصداق تفاوت داشته و ممکن است این راهحل برای آن شخصِ خاص صحیح نباشد.
16. داشتنِ اطلاعاتِ کافی برای رسیدن به راهکار و تصمیمگیری در نحوه مداخله مصادیق کاهلنمازی ضروری است.
17. نشانههای رفتاری از اهمیتِ بسیاری برخوردارند، در اغلب موارد هر نوجوانی که بدونِ وضو نماز میخواند، پیشفرض بر این است که او کاهلنماز است و فرار از وضو، نشانه رفتاری کاهل نمازی است.
18. تعهد به نماز_که در تعارضِ کامل با کاهلنمازی است_ به معنای تقیّد به نماز در هر شرایطی است؛ بدین منظور هرکس که برای نماز شرط تعیین کند، کاهلنماز است زیرا پوشیده نیست که شرایط متناسب با حالِ فرد تغییر و تعریف میشود.
19. رفتار والدین جهتِ درمانِ معضلِ کاهلنمازیِ فرزند باید با یکدیگر هماهنگ باشد.
20. زیرساخت به صورت مصداقی یعنی همان ناسزایی که پدر پس از رویارویی با مشکلاتِ اقتصادی به روزگار میدهد و ناخودآگاه فرزند نیز نماز را ترک میکند زیرا طلب پدرش را از خدا میخواهد. در این موارد به ویژه در کلاس پنجم باید مدارا کرده و با مذاکرات ترمیمی توسط مربی دینی، رفتار خانواده را اصلاح کرد.[1]
21. لازم به ذکر است، درمانِ کاهلنمازی فرایند محور است و ممکن است چند سال طول بکشد، در این فرایند باید از عجله پرهیز کرد، معلم دینی با دانشآموزِ معیوب مواجه است؛ در زمینه امر به معروف و نهی از منکر نیز اگر کسی بتواند از طریق فعالیتِ بلندمدت در شخصی اصلاح ایجاد کند، باید براساس اصلِ احتمالِ اثر، امر به معروف فوری را رها کرده و به کار تربیتی بلندمدت رجوع کند چنانچه برخی آرای فقها نیز همین را تأیید میکند.
همچنین بخوانید: راهکارهای اصلی برای حفظ فرزندانمان در مسیر دینداری
22. روشِ صحیحِ درمانِ کاهلنمازی سناریوی مداخلهای است که وابسته به اطلاعات است؛ این نوع از روش معمولا با کلیگویی و قاعدهمحوری به نتیجه مطلوب نمیرسد. به عنوان مثال فرایند پیشنهادی مداخله در مسئله اینگونه است که پس از تشخیص کاهلنمازی، به صورت فردی یا گروهی (شورای تربیتی) ریشهیابی اولیه صورت میگیرد، سپس مدل مداخله طراحی شده و پس از آن با خانواده صحبت میشود اگر سناریو موفق بود مداخله انجام میشود اگر موفق نبود مدل مداخله اصلاح شده و مجدد امتحان میشود تا به موفقیت دست پیدا کند.
23. مربی یا معاونِ تربیتی خود را نمیتواند جای والدین قرار دهد؛ آری! اگر این نوجوان تنها فردِ تحتِ نظارت او باشد مانعی نیست که او جهتِ رفع خلأ والدینِ دلسوز، برایِ درمانِ کاهلنمازی ورود کند اما پوشیده نیست که عمدتا مربی اعتقادی همان انرژی و زمانی که میخواهد برای این مسئله صرف کند را میتواند میان چندین دانشآموز صرف نماید و براساسِ اولویتسنجی نباید اقدام به چنین کاری صورت گیرد.[2]
24. دانسته است که پیشگیری بهتر از درمان است؛ بدینروی، نوجوانانِ سالم نیز نیاز به مراقبت دارند و باید از انفعالِ تربیتی نسبت به آنها شدیداً برحذر بود.
25. پدربزرگ و مادربزرگ به جهت شکافِ نسلی در اغلب موارد نمیتوانند ارتباطاتِ مناسب و موثری با نوجوانان برقرار کنند، اگر هم روابط حسنهای میانشان برقرار است عمدتا به سبب آزادی و حمایتِ بیقید و شرط آنان و عدم نظارتشان است.
26. بیذرهای تردید، نظارتِ اصلی متعلق به والدین است، دیگران (از جمله معلم) فقط میتوانند به آنها خط دهند و کمکشان باشند. لازم است گفته شود نسبتِ سهم دیگران با سهم والدین نسبت ۱ به ۵۰ است.
27. یکی از موضوعاتی که به شدت آسیبزاست، بیکاریِ قشرِ فارغالتحصیل است که مفاسدی همچون اعتیاد، رابطه با جنس مخالف و ... را به دنبال میآورد و تنها راهکارِ موجود جهتِ رهایی، مسئولیتِ شغلی یافتن است. اساسا مسئله درآمد، تعهد، ایجاد میکند. پدر جا دارد حتی در صورت عدمِ یافتن شغل مناسب نیز به شخصی پولی بدهد تا به فرزندش ماهانه داده و او را شاغل نگه دارد. ورزش و جلسات تربیتی نیز در برابر بیکاری بهتر و کارساز است به شرط اینکه مسئولانه و هدفمند (مانند ورزش قهرمانی) باشند اما با نگاهی واقعبینانه کارایی شغل را ندارد؛ بنابراین با وضعیتِ موجود، بهترین راهکار، مسئولیتِ شغلی سپردن است. باید واقعنگرانه نگریست و نباید آرمانگرایانه تصور کرد. با توصیه نمیتوان موضوع را خاتمه داد بلکه باید راهکارِ عملی درنظر گرفت. ابتدا باید بیکاری را حل کرده سپس از طریق خانواده زیرساختها را پدید آورد و در نهایت کاهلنمازی را از بین برد.[3]
28. آرمانگرایی نیکوست اما به شرط اینکه به معنایِ زیادهخواهی و توقعات بالا نباشد اما اگر رسیدن به نقطه بالاتر باشد و به هدفداری منجر شود کاملا مفید و نیکوست که باید در بررسیِ وضعیتِ کاهلنمازی و ریشه آن، لحاظ شود.
29. مناسبِ با سن اگر دستورالعملِ سازگار موجود باشد و افقهای ذهنی نیز بلند باشد کاملا فرایند صحیح است زیرا باید با بچهها عملیاتی جلو رفت و توصیه به تنهایی کارساز نیست.
30. دو رویکرد در بحثِ کاهلنمازی وجود دارد:[4]
۱. رویکرد پیشگیرانه (تربیتی)
در این رویکرد، هدف، ایجاد یا افزایش تعهد به نماز است.
الف) شناختی و معرفتی
ب) عاطفی و هیجانی
ج) رفتاری و عملی
۲. رویکرد اصلاحی (درمانی)
در این رویکرد، هدف، تغییر رفتار و برطرف کردن مشکل است.
31. نوجوان در یکی از ۳ حوزه اصلاحی مشکل دارد که کاهلنماز است. به عنوان مثال عادت ندارد و اگر عادت به نماز داشت، تنبلی در نماز، او را زمین نمیزد.
32. فقط تقیّد به نمازِ خانواده، کافی نیست بلکه کاهش کارهای تقیّدی و تعهدی نیز در کاهلنمازی فرزند تاثیرگذار است.
33. شناختِ محیط تغذیه بسیار مهم است زیرا درمان ریشهای به آن گره خورده است. اینکه فرد نماز میخوانده و دیگر نمیخواند یا هرگز نمیخوانده است در ارائه راهکار موثر است. اختلال در باور و حوزه معرفتی یکی از شایعترین عواملِ کاهلنمازی است زیرا امروزه بسیار مورد هجمه و حمله قرار گرفته است.
34. یکی از مسائلِ راهبردی این است که اولویت با کدام است آنهایی که نمازخوان نبودند یا آنها که بودند و رها کردند؟
مسئله، قاعدهمحور نیست. باید مصداقی بررسی شود، معلم تربیتی و معاون شواهد رفتاری را میبیند اما تحلیل با عمق است که مربوط به بُعد هیجانی_عاطفی یا معرفتی_شناختی است. باید تخصصیتر عمل کرد و البته تشخیص نیز به مراتب سختتر میشود. لازمه کار نیز طبقهبندی دقیق است. به عنوان مثال، فردی به نماز باور ندارد و بُعد معرفتیاش پرورش نیافته اما بُعد عاطفیاش بارور است، این فرد، راحتتر نمازخوان میشود، در مقایسه با فردی که باور به نماز دارد اما هم تنبل است و هم پدر بداخلاقی دارد.
35. بنابراین در فرایندمحوری درمان کاهل نمازی تا احتمالات از طریق مشاهدات تبدیل به قطعیات نشود نباید مداخله کرد زیرا یک رفتار دانشآموز میتواند معلولِ چندین عامل باشد اما انفعال نیز جایز نیست.[5]
36. کسی که در نمازِ جماعت مدارس یا شرکتها یا هرجا شرکت نمیکند لزوما کاهلنماز نیست زیرا ممکن است میل به تکنواری دارد یا عدالتِ امام را ساقط میداند اما باید با او گفتگوی معرفتی کرد؛ چه بسا تحلیل او از مصادیقِ عدالت نادرست باشد اما نباید مسائل فقهی همانند عدالت امام جماعت را کوچک یا سبک شمرد. یا آنکس که وسواس دارد و به همین دلیل وضو نمیگیرد و نماز نمیخواند، از بحثِ کاهلنمازی خارج است و باید ابتدا وسواسش را حل نمود.
37. اگر کسی تنها نماز را فراموش میکند و پس از فراموشی حتی پس از قضاشدن، قضای نماز را به جا میآورد، قطعا او کاهلنماز نیست؛ زیرا بر فراموشکار، حرجی نیست. شاید این معلولِ عدمِ مسئولیتپذیری اوست؛ به ویژه او اگر بسیار فراموش کار است اما اگر پس از قضا شدن نماز، اعتنایی به اقامه نماز قضا ندارد، بدون شک کاهلنماز است و به احتمال فراوان فراموشی نیز بهانهای اوست.[6]
اگر نماز را قضا نمیکند مشکل حاد است و عاملِ مخرب، یا بیرونی است یا درون خانواده مانندِ زندگی رفاه طلبانه زیرا اگر خانواده وضعِ مالی خوبی دارند احتمالا فراموشی حاصلِ خوشگذرانیِ خانوادگی است؛ هرچند، پدر، نمازش ترک نشود که آن هم میتواند از روی وحشت از ترک نماز باشد. لازم به ذکر است، این مفسده، حاصلِ سبکِ زندگیِ دینیِ دست و پا شکسته است نه پولداری.
38. از طریق وضعیت خانواده میشود فهمید که این نوع کاهلنمازیها معلولِ سبک زندگی آنهاست یا خیر! اگر سبکِزندگی آنها اینگونه باشد که مشخص است اما اگر سبک زندگی سالم باشد احتمالا عوارض بیرونی مثل حلقه دوستان به عنوان عامل تلقی میشود که اگر در سطح رفتار باشد با مدیریت قابلِ حل است اما اگر در سطحِ شناختی باشد به دلیل اینکه مدتِ زمانِ خاصی طی شده تا به آنجا رسیده باید زمانی را نیز سپری کرد تا موضوع حل شود.
البته اضطرابِ مادر هم میتواند یکی از عوامل باشد. گاهی مادر از نمرات یا وضعت تحصیلی فرزند مضطرب میشود و استرس و اضطراب او موجب بروز بیخیالی و خوشگذرانی جهتِ لذت توسط فرزند شده که اثرش کاهلنمازی است. دقیقا به همین دلیل بسیاری به مواد مخدر مراجعه میکنند. در این حالات باید مادر را از دخالت در زندگی فرزند خارج کرد و مداخله نظارتی را پدر برعهده بگیرد.
ضعفِ ساختاری خانواده نیز مهم است. اگر عاملِ بیرونی تأثیر دارد به این دليل است که خانواده گارد محافظتیاش از بین رفته که از بیرون دچار حمله شده است.
مشکل این افراد که ناشی از اضطراب مادر و فرار آرامش است، مشکلِ هیجانی و عاطفی است که فرزند را نسبت به نماز بیمیل (نه بیاعتقاد) کرده بنابراین نباید مُدام حدیث برای او خواند زیرا مشکل معرفتی نیست.[7]
40. در مواردی که خانواده، مذهبی و در رفاه هستند و اتفاقا فرزند نیز در کانون توجه است و از طرفی در تحصیل نیز فرد توانمندی است؛ بنابراین به احتمال زیاد، محرک، «رفاهِ بیش از حد» است. دانسته است اینکه گفتهاند کودک در هفت سالگی امیر است یعنی حق دستور، امر و نهی به او را نداریم و از سویی گفتهاند: «بازیاش را خراب نکن» یعنی بسترِ آموزش این سن، بازی است. منظور این نیست که هرچه خواست به او بدهید و بیان اینکه در صورتِ پاسخِ منفی، عقدهای میشود نیز غلط است زیرا تا دوران بلوغ، فرزند قوه معرفتی قوی ندارد که بخواهد عقدهای شود. مکانیزمِ عُقدهای شدن زمانی تحقق مییابد که فرزند، خواسته معقولی داشته باشد و بدون توجیه، سرکوب شود. در کتابِ «مرداب روح» جیمز هولیس میگوید: فرزند را باید در واقعیت رشد بدهیم و یکی از قوانین واقعیت، محرومیت است. نرسیدن به خواستهها، رنج، سختی و تحمل است که از حقایق زندگی است.[8]
1- این نکات مربوط به این نمونه است: کودکی که در سال دوم دبستان نماز میخوانده اما به گفته خودش بعد از اینکه مشکل مالی برای خانواده او پیش آمد و صاحبخانه آنها را جواب کرد، دیگر نماز را ترک کرده است؛ او در مدرسه نماز میخواند اما در خانه تقیّدی به نماز ندارد.
2- این نکات مربوط به این نمونه است: مادر و پدر سن بالایی دارند و خواهر میانی که ازدواج نکرده و ده سال بیشتر از برادر دانشآموز دارد، برای او مادری میکند. دانشآموز بدون وضو نماز میخواند و امام جماعت دیده که در نماز حرکت و صحبت میکند.
3- نکات مربوط به این نمونه است: پسر پس از فارغ التحصیلی بود. مدتی بود که نماز را رها کرده بود؛ لازم به ذکر است که این نمونه مربوط به دانشآموزان در حین تحصیل نیز کارایی دارد زیرا عمدتا دانشآموزان جز در ایام امتحان ترم اول و دوم بیکار هستند.
4- این نکات مربوط به این نمونه است: دانشآموزِ کلاس هفتمی که در مدرسه نماز میخواند اما در خانه تقیّدی به نماز نداشت؛ مادر نیز به دلیل تعلقات مذهبی خود و همه اهل خانه به شدت آزار میدید و به کودک فشار میآورد؛ دانش آموز نیز مشکل درسی داشته و گوشه گیر و کم رفیق بود و پدر او نیز استاندار شهر دیگری بود.
5- این نکات مربوط به این نمونه است: دانشآموزِ پایه هشتم که وضو نمیگرفت و در نمازخانه حضور منظم داشت و خانواده مذهبی نداشته و مادرش میگفت: پسرم یک ترسی دارد که بیرون خانه اصلا دستشویی نمیرود.
6- این نکته مربوط به این نمونه است : دانش آموزِ نهمی که خانواده متدینی دارد و و خودش پسر ارشد است و از لحاظ مالی و عاطفی خانواده مشکلی ندارند اما خانواده می گویند: اگر به او نماز را یادآوری نکنیم فراموش میکند.
7- این نکته مربوط به این نمونه است: مادر با فشار زیاد فرزند را مجبور به نمره بالا میکرد و اضطراب مادر، دانشآموز را دچار اختلال کرده بود.
8- این نکته مربوط به این نمونه است: دانشآموزی که پدر و مادر پزشک و متدینی داشت و تک فرزند بود، فرزند تمام تلاش خود را میکرد که هر مسئولیتی قبول کند جز خواندن نماز؛ رفقای نمازخوان و روحیه پرتوقعی داشت و ایراد بگیر بود و بسیار روحیه تنبلی داشت و مادر میگفت: من هر چقدر فشار می آورم نماز صبح بلند نمی شود.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
هاجر سوهانی
عرض سلام وادب
669 روز پیش ارسال پاسخمطالب بسیار عالی و مورد استفاده است
در ارتباط با حجاب هم مطلب هست الان یکی از چالشها حجاب است
ممنون میشم راهنمایی کنید