فیلم کامل برنامه

صوت کامل برنامه

پنج تاثیر مهم یاد سید الشهداء علیه السلام بر تربیت دینی

بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدلله ربّ العالمین و صلی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و عجّل اللّهم فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان و فرجنا بفرجهم یا کریم والعن اعدائهم أجمعين.

خدمت شما و همه‌ی عزیزان میهمان در جلسه‌ی امروز عرض سلام و ادب و احترام ارادت دارم و امید دارم به برکت عنایت و لطف امام حسین علیه السلام، جلسه‌ی امروز و حضور حقیر در محضر شما عزیزان بزرگوار مفید فایده باشد. 

مجری: 

سپاسگزاریم که محبت کردید و وقت گذاشتید تا ان‌شاءالله این مجلس که مزیّن هست به نام سید الشهداء علیه السلام شما رهبری بفرمایید. عرض به خدمت شما، جناب آقای دکتر، خیلی از دوستان و عاشقان حضرت سیدالشهداء علیه السلام، اساساً یاد سیدالشّهداء، اعم از زیارت ایشان، عزاداری بر ایشان، حتی شنیدن فضائل ایشان را یک راهکاری می‌دانند که در وحله‌ی اول برای خودشان باعث آرامش می‌شود؛ لذا می‌بینیم برای خیلی‌ها علاقه‌ی رفتن به زیارت اربعین و پیاده‌روی اربعین یا زیارت سید الشهداء علیه السلام در زمان‌های خاص مثلاً عاشورا، مثلاً عرفه بسیار متبلور است. من می‌خواستم از شما خواهش کنم وابسته به موضوعی که معین فرمودید، برای ما یک مقدار موشکافی بفرمایید که این تاثیری که یاد سید الشهداء علیه السلام دارد آیا یک امر شخصی هست یا اینکه نه، اعم از این داستان است؛ یعنی یک بروز بیرونی دارد و می‌تواند هم در ادبیات درونی فرد موثر باشد و هم در ادبیات بیرونی او، به نحوی که تربیت او به عنوان پدر، مادر، همسر، بتواند یک تاثیر خاصی در اطرافیان خودش داشته باشد. احساس می‌کنم این سوالی هست که برای خیلی از دوستانی که در حیطه‌ی تربیت علی‌الخصوص تربیت دینی، معلمان پرورشی، مخاطبان خاص مؤسسه‌ی بصائر و همه‌ی عاشقان و دوستداران حضرت سید الشهدا علیه السلام مطرحه و شاید به عنوان دغدغشان هست. ولی آیا این مطالب طبقه‌بندی شده؟ مستند به آیات و روایات هست یا اینکه صرفاَ برداشت‌ شخصی است؟ ما دوست داریم که ان‌شالله از فرمایشات شیرین شما مثل همیشه در این زمینه استفاده کنیم. 

دکتر کمن: 

زنده باشید ان‌شاالله. بنده حرفی برای گفتن ندارم و اگر شیرینی و حلاوتی باشد، به برکت و نورانیت کلام خود اهل بیت علیهم السلام و عنایت خودشان است. اول تشکر می‌کنم از این موضوع قشنگی که انتخاب کردید در این ایام. من بنا بر موضوع و عنوان تلاش می‌کنم ان‌شاالله هم یک بحث علمی خوبی بشود، هم به لطف خود حضرت سید الشهداء کاربردی باشد. من طبق تأملی که کردم به پنج کلید واژه رسیدم؛ به فهم خودم این پنج کلیدواژه، جامع و آن چیزیست که در روانشناسی امروز در حوزه‌ی سلامت خانواده و سلامت فردی قابل بیان است و در نگاه آموزه‌های دینی ما نیز مطرح است و از اثرات یاد سیدالشهداء و یارانشان بر تربیت است. حال هم در تربیت خود، هم تربیت شاگردم، هم تربیت فرزندم و به طور کلی تربیت به هر شکلی. 

1. محبت، مهم ترین کلید واژه تربیتی

اولین کلید واژه‌ای که در پاسخ فرمایش شما می‌خواهم عرض بکنم و معتقدم مهم‌ترین کلیدواژه است، کلیدواژه‌ی‌ «محبت» است. آنچه که در اربعین می‌بینیم این است که افرادی با وجود همه سختی‌ها این مسیر طولانی را طی می‌کنند و دوست دارند محضر سیدالشهداء و حضرت عباس را در کربلا درک کنند، و نوعاً حلاوتش را هم چشیده‌اند و این شیرینی، سختی‌ها را آسان می‌کند. در اربعین می‌بینیم مردم پای برهنه می‌روند، آسیب می‌بینند، گرسنگی می‌کشند- البته این یکی استثناء است!- به نحوی در گرما و سرما، جای خواب همیشگیشان نیست، محل راحتی نیست، با مشقت به طریقی این مسیر را طی می‌کنند، ولی در نهایت از بهترین ایام عمرشان می‌شود. این نمی‌تواند یک امر شخصی باشد. یک اتفاقی افتاده است. یک رابطه‌ی قلبی است. انگار آن حرارتی که خداوند وضع کرده: إِنَّ لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ لاَ تَبْرُدُ أَبَداً[1]، این محبت جعل خداست در قلب‌های مؤمنان و این محبت است که آن‌ها را می‌کشاند. 

اجازه بدهید یک نگاهی به خانواده بکنیم و دوباره برگردیم به این نکته که می‌خواهم از کلید واژه اول عبور کنم تا در این فرصت کوتاه به پنج تا مورد برسم. در یک رابطه خانواده، بین پدر، مادر و فرزند که این حداقل یک خانواده است و مربیان دینی ما هم عملاً اگر بخواهند کاری بکنند، می‌آیند روی سیستم خانواده سرمایه‌گذاری می‌کنند و برنامه‌ریزی می‌کنند تا آن اتفاقی که باید بیفتد، بیفتد. حالا مخاطبش متربیشان است یا والدین متربیشان. یک اتفاقی که باید بیفتد این است که این سه نفر که یک خانواده هستند، همدیگر را دوست بدارند. حالا ما می‌تونیم لوازم دوست داشتن را همین‌جوری فراهم کنیم. خداوند یک محبتی در دل پدر و مادر از سوی بچه‌ها و همچنین در دل بچه‌ها از سوی پدر و مادر ایجاد کرده است. در بدو تولد، مهرشان را در دل هم می‌اندازد و همین طور مهر زن و شوهر را در دل هم می‌اندازد. آن آیه معروف که «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[2] خداوند این مودت را بین زن و شوهر قرار داده است. این مودت یک نشانه‌ایست‌ که خدا جعل کرده است و این محبت لزوماً به واسطه فعلی از سوی آن‌ها اتفاق نمی‌افتد. 

همین قصه، زمانی که فرزندی متولد می‌شود، بین فرزند و پدر و مادر هست. اما آیا این محبت کافی است؟ نه کافی نیست. این محبت به هزار شکل و صورت از بین می‌رود. یک اتفاق، یک ناراحتی، یک دلخوری، یک مشکلی در زندگی، کمبودی در زندگی می‌تواند سبب شود که محبت از بین برود. پدر و مادر مثل یک پاوربانک می‌مانند که باید متصل شوند به یک منبع انرژی لایتناهی وگرنه این پاوربانک محبتش تمام می‌شود. هر چه قدر هم من وجود فرزندم را از این محبت شارژ کنم، بالاخره یک روزی تمام می‌شود. این انرژی مستهلک می‌شود. باید چیزی از بیرون به آن انرژی تزریق کند. این موضوع، ایرانی و اسلامی و کافر و... ندارد، هر کسی سیم اتصالش را وصل کرد به وجود نازنین سیدالشهداء و اهل بیت علیهم السلام وصل شده است به آن منبع؛ بلاتشبیه وصل شده است به خورشید -خورشید هم بالاخره تمام شدنی است و قیاسش با سیدالشهداء اشتباه است از سر ناچاری می‌گویم- به آن منبع انرژی اصلی که هر منبع انرژی از آن تزریق می‌شود. که چی؟ که خود پدر و مادر بتوانند از آن منبع انرژی تزریق بشوند، که بتوانند بین هم تبادل کنند و بتوانند با فرزندشان هم رابطه‌ی محبت را ایجاد کنند. انگار از بیرون باید انرژی تزریق بشود؛ یعنی چی؟ یعنی می‌خواهیم فرزند خوبی داشته باشیم، در بحث تربیت عرض می‌کنم، هم در تربیت دینی و هم تربیت به معنای اعم آن. اگر می‌خواهیم اتفاق خوبی بیفتد، اولین کاری که باید اتفاق بیفتد این است که وجود من از محبت وجود سیدالشهداء سیراب شود. چگونه؟ می‌رسیم و عرض می‌کنم؛ هرچند که می‌دانم مخاطبینمان خودشان حس می‌کنند. 

همین اربعین رفتن، محبت را زیاد می‌کند، چون یک جور اظهار شوق است دیگر. حضرت کاظم علیه السلام می‌فرمایند: هرکسی را دوست داری، به او بگو که دوستت دارم. من در اربعین می‌روم به امام حسین علیه السلام بگویم دوستت دارم و برگردم، هیچ کار دیگری هم ندارم. حضرت کاظم علیه السلام می‌فرمایند که همین اظهار دوستی در پایداری دوستی و محبت اثر دارد. پس همان طور که بین اعضای خانواده می‌گویم، من باید به امام حسین علیه السلام هم بگویم دوستت دارم؛ چون امام حسین علیه السلام به من می‌گوید که دوستت دارم، وگرنه من را تا آنجا راه نمی‌داد، هیچ وقت من را در روضه و پای این سیاهی‌ها نمی‌نشاند. این تبادل محبت، چه کلامی و چه رفتاری، به این صورت که پول خرج کنم، روضه بگیرم، مجلس عزاداری به پا کنم، دست مردم را بگیرم به نام امام حسین علیه السلام و به نیت امام حسین علیه السلام کار کنم که نشان بدهم که دوستش دارم. این تبادل انرژی بین من و سیدالشهداء موجب ایجاد محبت بین من و فرزندم می‌شود. باید محبت را در خانواده شکوفا کرد. محبت دچار استهلاک می‌شود مگر اینکه به منبع انرژی اصلی وصل شود. این نکته اول. هر کاری که یاد سیدالشهداء را زنده کند در زندگی ما، ما را متصل می‌کند به منبع انرژی محبت و مهر و صفا و صمیمیت. 

اگر می‌خواهیم در تربیت فرزندان موفق باشیم، اولین چیزی که باید اتفاق بیفتد این است که 

وجود من از محبت وجود سیدالشهداء سیراب شود.

پس کلیدواژه اول محبت است. وجود سیدالشهداء علیه السلام و فرزندشان، وجود امام زمان علیه‌السلام سرشار از این انرژی است. نکنیم باختیم. نکنیم رابطه ما با فرزندمان دچار مشکل خواهد شد. وقتی این رابطه به هم بخورد -چون رابطه کیفی بر اساس مهر و محبت است- رابطه به هم بخورد، تربیت تعطیل است. پیش نیاز تربیت رابطه است. چسب اعضای خانواده به هم، محبت و مودت است. و این محبت باید مدام، تزریق شود و بازنگری شود و ترمیم شود، و ترمیمش از سوی آن منبع لایتناهی، وجود سیدالشهداء علیه السلام است. پس پدر و مادر عزیز، مربی محترم اگر می‌خواهید اتفاق خوبی در تربیت بچه‌هایمان بیفتد، دائم این رابطه احساسی و محبتیمان را باید با امام حسین علیه السلام بیشتر کنیم. شرکت در روضه، سینه زدن، عزاداری بر سیدالشهداء، گریه کردن... گریه کردن عجیب این محبت را زیاد می‌کند. این چیزی نیست که من بخواهم بگویم یک امر شخصی است.  هر کس برود وجدان خودش را ببیند، وقتی گریه می‌کند شدت علاقه‌اش نسبت به اهل بیت علیهم السلام بیشتر می‌شود یا نمی‌شود. هر کس خودش جواب خودش را بدهد. چیزی نیست که من بخواهم اثبات کنم. 

اگر بین من و فرزندم رابطه خوبی وجود نداشته باشد و مهر و محبت نباشد، تربیت تعطیل است.  

حیف است که این نکته را نگویم؛ می‌خواهم یک الگو بگیریم از حضرت زکریا علیه السلام. این روایت را از احتجاج دیدم و پرینت گرفتم که بخوانم. این روایت از قول احمد بن اسحاق قمی است و گفتگوی او با حضرت عسکری علیه السلام، از کتاب شریف احتجاج، ترجمه آقای جعفری، جلد 2، صفحه 572. 

«پرسیدم: مرا از تأویل «کهیعص» با خبر بفرمایید؟ فرمود: این حروف از اخبار غیب است، خداوند بنده خود زکریّا را بر آن واقف فرمود، سپس آن را برای محمّد صلّی اللَّه علیه و آله نقل فرمود، و داستانش از این قرار بود که زکریّا علیه السّلام از پروردگارش خواست که نام‌های پنجگانه را به او بیاموزد، پس جبرئیل نازل شده و آنها را بدو آموخت، و زکریّا را رسم بر این بود که هر گاه یاد محمّد و علیّ و فاطمه و حسن علیهم السّلام می افتاد اندوهش برطرف می‌شد و گرفتاریش زایل می‌گشت، ولی هر گاه نام مبارک حسین علیه السّلام را ذکر می‌کرد بغض و اندوه گلویش را می‌گرفت و می‌گریست و نفسش بند می‌آمد. روزی عرضه داشت: بار الها! چرا وقتی نام آن چهار بزرگوار را یاد می کنم با ذکر نام ایشان تسلیت یافته و اندوهم بر طرف می شود، ولی بمحض یاد حسین سرشک غم از دیدگانم روان شده و ناله ام بلند می شود؟! پس خداوند این گونه او را از قصّه اش باخبر ساخته و فرمود: «کهیعص»، پس حرف کاف نام «کربلا» است، و حرف هاء «هلاک شدن عترت» است، و یاء «یزید» همو که به حسین ظلم می کند، و «ع» «عطش و تشنگی» است، و صاد «صبر» و مقاومت او است.

زکریّا بمحض شنیدن آن فرمایشات تا سه روز نمازگاه خود را ترک نگفت و مانع مردم از ورود بدان جا شد، و پیوسته زار زار گریست و نالید، و نوحه او چنین بود: خدایا! آیا بهترین فرد خلقت را به مصیبت اولادش دردمند می سازی؟! خدایا! مگر این مصیبت را در آستان او نازل می کنی؟! خدایا! مگر جامه این مصیبت و اندوه را بر علیّ و فاطمه می پوشانی؟! خدایا! آیا اندوه و درد این مصیبت را بر ساحت آن دو نازل می کنی؟! سپس عرضه داشت: خدایا! فرزند پسری روزی‌ام فرما تا در کهنسالی دیدگانم بدان روشن شود، سپس مرا شیفته او گردان، آنگاه مرا بواسطه آن همچنان که محمّد حبیب خود را دردمند ساختی سرا پای وجودم را دردمند ساز!»

  • اوج یاد سیدالشهدا را می‌خواهد در فرزند خودش تجربه کند، قبل از وقوع واقعه. 
  • یعنی مواسات کند با سیدالشهداء.
  • احسنت دقیقاً؛ یعنی من باید این جوری یاد کنم، تا آثارش را در فرزندم ببینم.

«پس خداوند نیز یحیی را روزی‌اش ساخته و زکریّا را بدو دردمند نمود. و ضمناً مدّت بارداری یحیی همچون حسین شش ماه بود.»

  • که می‌دانید شباهت‌هایی را که بین حضرت یحیی علیه السلام و امام حسین علیه السلام است و به این اندازه شباهت بین امام حسین علیه السلام و هیچ‌یک از انبیاء نیست. از شش ماهه به دنیا آمدن و... .

مجری:

خیلی تشکر می‌کنم بخش اول فرمایشاتتون خیلی زیبا بود. حالا که شب جمعه هست و شب زیارتی حضرت سیدالشهداء علیه السلام هم هست، شاید بشود با همین یک روایت روضه خواند و البته یک دکتر کمنی باید باشد که از این روایت زیبا، نکات تربیتی را به ما یاد بدهند. الحمدلله رب العالمین که امشب رزق ما هم کلام معصوم شد و هم برداشت زیبای یکی از شیعیان صاحب الزمان علیه السلام.

جناب آقای دکتر قسمت اول برنامه را مزیّن فرمودید به روایتی از امام عسکری علیه السلام و برداشت بسیار زیبایی که از فرمایش حضرت در فضای تربیتی ذیل کلیدواژه محبت فرمودید. ما در خدمتتون هستیم.

آغاز قسمت دوم

دکتر کمن:

این اولین اثر از یاد سیدالشهداء است. یاد سیدالشهداء علیه السلام، مهر و محبت را در بین اعضای خانواده افزون می‌کند و من در حد خودم، با یک عالم مطالعه در حوزه‌ی روانشناسی، چیزی بهتر از این نه خوانده‌ام و نه وجدان کرده‌ام. 

2. سلامت قلب، حلال مشکلات روحی

ما هر چی می‌کشیم از بیماری قلب است. در ادبیات روانشناسی می‌گوییم «روان». من قلب و روان و دل و روح را یکی می‌گیرم. فعلاً خیلی با کلماتش کار نداریم. در آموزه‌های دینی الی ماشاءالله می‌فرمایند که تمام مشکلات از بیماری قلب است. بعد در روانشناسی هم می‌بینیم وقتی روان دچار مخاطره می‌شود، و از حالت هنجار و سلامت خارج می‌شود، شخص گرفتاری پیدا می‌کند. افسردگی و اضطراب و انواع و اقسام بیماری‌های روانی را پیدا می‌کند. در ادبیات دینی می‌گوییم وقتی که عقل محجوب می‌شود، وقتی قلب زنگار می‌گیرد، عقل محجوب و قلب زنگار گرفته موجب بیماری قلب می‌شود و گرفتاری پشت گرفتاری. آنچه که باید ببیند را نمی‌بیند، آنچه که باید بشنود را نمی‌شنود، تصمیم درست نمی‌گیرد، در مسائل کم می‌آورد، ظرفیتش کم می‌شود و در برابر مشکلات می‌شکند. 

منشاء اصلی مشکلات و گرفتاری‌ها و ناآرامی‌های روحی، زنگار گرفتن قلب و محجوب شدن عقل است.

حال چه کاری باید بکنیم؟ دومین نکته این است که یاد سیدالشهداء سلامت قلب می‌آورد؛ یعنی من الان با بچه‌‌ام مشکل دارم در تربیت، دعوایم می‌شود، خشمم را نمی‌توانم کنترل کنم. ترس‌هایم تبدیل شده است به یک رفتار کنترل‌گرایانه در تربیت، غمگین هستم به خاطر وضعیت تربیت فرزندم و دشارژ هستم. می‌خواهیم نشاطمان درست شود، ترس‌هایمان کنترل شود، خشم‌مان مدیریت شود، اضطراب‌هایمان سر و سامان بگیرد، راهش این است که قلب به سلامت برسد. وقتی قلب سلامت نیست، هیجانات به حالت ناهنجاری می‌رسد و از حد سلامت طبیعی خود خارج می‌شود. چه کار کنیم که قلبمان سلامت شود؟ چه کار کنیم که عقل از حجاب در بیاد؟ عقل چگونه به حجاب می‌رود؟ هیجانات منفی عقل را محجوب می‌کند. چه کار کنم تا بتوانم درست عمل کنم چون تربیت یعنی درست عمل کردن مربی نسبت به متربی. تربیت یعنی مربی خودش بتواند به نقطه‌ی خوب از تربیت نسبت به متربی برسد. 

یاد سیدالشهداء علیه السلام، ذکر مصیبت و گریه باعث شفای بیماری‌های قلب است.

همان‌طور که ما در روایات داریم که «جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ»[3]، تربت سیدالشهداء شفاست، این شفا فقط در جسم نیست. این شفا هم جسم است و هم روح. پس منتظر نباشیم که سرطان بگیریم، برویم تربت سیدالشهداء بخوریم. من می‌گویم با سرماخوردگی باید تربت سیدالشهداء خورد، با بیماری‌های روحی باید تربت سیدالشهداء خورد، با افسردگی باید تربت سیدالشهداء خورد، اگر کسی هر روز تربت سیدالشهداء بخورد خوش به سعادتش، سلامتش تضمینی است. جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ، یعنی خداوند نه تنها در یاد سید الشهداء بلکه در تربت سیدالشهدا هم شفا هست. از صفر تا صد هر چیزی که متعلق است به سیدالشهداء شفا در آن است. من چه کار کنم؟ یاد سیدالشهداء، ذکر مصیبت و گریه

من یک روایت می‌خوانم و از این عنوان هم عبور می‌کنم. یعنی ما بعد از محبت به دنبال سلامت هستیم. سلامت هم در یاد حضرت و گریه بر سیدالشهداء است. در این روایت شریف می‌فرماید که: «هر کس از روی رحمت بر ما و برای ما و آنچه به ما رسیده است بگرید، پیش از روان شدن اشکش مورد رحمت الهی قرار می‌گیرد و اگر قطره‌ای از اشکش در جهنم بفتد، چنان آتش را خاموش می‌کند که گرمایی برای آن باقی نمی‌ماند». جهنم مظهر قهر و غضب خداست. من اگر گرفتار هستم در رابطه‌ی خانوادگی‌ام، بدانم از آن قهر و غضب در زندگی‌ام آمده است. لذا می‌گویند اگر اوضاعت خیلی به هم پیچیده‌است استغفار کن. استغفار کنیم که زنگار از قلب برود، قلب به سلامت برسد، مسأله حل می‌شود. از مصادیق اصلی استغفار، یاد و گریه بر سیدالشهداست. در روایات زیاد شنیده‌ایم که گریه حتی اگر به اندازه بال مگس هم که باشد، گناهان ما تقدّم و ما تأخّر را می‌بخشد. ما چه چیزی بالاتر از این داریم؟ وقتی رحمت الهی برای فردی می‌آید، هنوز قبل از این که گریه کند، مورد رحمت قرار گرفته است، پدر و مادری که مورد رحمت قرار می‌گیرند یقینا در تربیت درست عمل می‌کنند. 

3. افزایش آگاهی، الگوسازی و الگوزدایی با توجه به سیره اهل بیت علیهم السلام

سومین نکته افزایش سطح آگاهی است. ما در روضه‌هایمان چه کار می‌کنیم؟ سخنران بزرگوار بالای منبر شروع می‌کند از سیره گفتن، روضه خوان از مقتل می‌گوید. مقتل چیست؟ بعضی‌ها نفهمی می‌کنند در شنیدن مقتل، می‌پرسند چرا من باید تاریخ بخوانم؟ یک خرده عقلشان را به کار بیندازند می‌فهمند که وقتی من مقتل  می‌خوانم در واقع دارم سبک زندگی امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان را می‌خوانم. مثلا سیدالشهداء روی اسب هستند، می‌بینند ذوالجناح حرکت نمی‌کند، نگاه می‌کنند که حضرت سکینه سلام ‌الله علیها پای اسب را گرفته اند. آن بزرگوار با آن عظمتشان، دشمن روبه‌رو است، پیاده می‌شوند، برای آرامش حضرت سکینه سلام الله علیها، همه را معطل نگه می‌دارند که به من بفهمانند که بچه‌ی من در اوج گرفتاریِ من، اگر از من چیزی می‌خواهد، من باید کرنش کنم و تواضع کنم. از شهرتم، پستم، مقامم، بیایم پایین و برای فرزندم آرامش ایجاد کنم. مقتل می‌خوانم برای چه؟ برای زندگی. کجا ما این نمونه‌ها را می‌توانیم ببینیم؟

امیرالمؤمنین علیه السلام داشتند برای جنگ صفین می‌رفتند، رسیدند به یک مرغزاری. گفتند باید این دشت را دور بزنیم. همراهانشان گفتند: اگر ما دیر برسیم، آن‌ها می‌آیند و آب را بر ما می‌بندند و ما از قبل شکست خورده‌ایم. حضرت فرمودند برای من مهم نیست که او آب را ببندد یا نبندد هر چند که او بست و فرزندش هم بست بر فرزند حضرت امیر. پرسیدند چرا دشت را دور بزنیم؟ گفتند چند تا پرنده وسط دشت لانه کرده اند. من از خودم مطمئن هستم که پایم را روی آن لانه پرنده‌ها نمی‌گذارم و به جوجه‌هایش آسیبی نمی‌زنم. اما از بابت شما مطمئن نیستم. حتی اگر در جنگ شکست بخوریم، دشت را دور می‌زنیم. 

اگر من این‌ها را نخوانم از کجا باید یاد بگیرم که حق حیوان را چگونه باید رعایت کرد؟ آن‌هایی که به دنبال حقوق بشر هستند بدانند که حقوق بشر فقط در مقتل مشخص می‌شود. اینکه من چگونه باید با همسرم، با دوستم، با همکارم ارتباط بگیرم. تمام حقوق انسانی را در داستان کربلا، در یک نصفه روز، امام حسین علیه السلام به نمایش گذاشتند. آن‌هایی که می‌خواهند بهانه بیاورند، بیاورند؛ ولی آن‌هایی که اهلش هستند، بروند بخوانند. من به شما قول می‌دهم نوع کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، دو صفحه مقتل نخوانده‌اند. روضه گوش می‌کنیم، تاریخ می‌خوانیم که الگو بگیریم

در نگاه آلبرت بندورا، روانشناس یادگیری اجتماعی می‌گوید تربیت در سه محور می‌چرخد:

1. الگو دهی   2. الگو سازی   3. الگو زدایی

الگو دهی یعنی من پدر و مادر به بچه‌ام الگو بدهم. ان‌شاالله که موفق هستیم. اما می‌دانیم که خیلی جاها هم ناموفق هستیم. یک پدری می‌گفت که من وقتی داد می‌زنم می‌فهمم که دارم اشتباه می‌کنم، اما داد می‌زنم. ما پدر و مادرها این هستیم. 

الگو سازی یعنی بیاییم داستان آدم‌های حسابی، که من نمی‌توانم آن‌گونه الگو باشم برای فرزندم، آن داستان‌ها را تعریف کنیم. 

کجا داستانی بهتر از داستان زندگی اهل بیت علیهم السلام داریم؟ چه داستانی بهتر از داستان عاشورا برای یاد دادن ادب، یاد دادن اخلاق، یاد دادن روش زندگی، یاد دادن ایثار، فداکاری، شجاعت، شهامت و... چه چیزی در عاشورا نیست که ما بخواهیم از جای دیگر بیاوریم؟ 

و مورد بعد الگو زدایی یعنی تبری. آلبرت بندورا آمریکایی اهل تبری بوده است! ببخشید که این گونه عرض می‌کنم. یعنی قُل سيروا فِي الأَرضِ ثُمَّ انظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبينَ.[4] برو ببین آدم‌هایی که تکذیب کردند، عاقبت کارشان چه شد. آخرش چه شد؟ باید سر قبر یزید و معاویه ببخشید مردم بروند فضولات بریزند و سنگ پرت کنند که ماشین ماشین بروند سنگ‌ها را جمع کنند. حتی مسیحیان و یهودیان هم این کار را می‌کنند، سنگ می‌زنند.  از آن طرف قبر حضرت رقیه چه حرم باصفایی دارد. قُل سيروا فِي الأَرضِ ثُمَّ انظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبينَ. بچه‌ی من باید این‌ها را بشنود. بچه‌های ما باید الگوهای سالم را ببینند و بشنوند. از پدر و مادر الگو بگیرند و این داستان‌ها را بشنوند و الگوزدایی داستان آدم‌هایی که خراب کردند را هم باید بشنوند. 

بهترین روش الگوسازی و الگوزدایی در تربیت فرزند، بیان سیره اهل بیت علیهم السلام و عاقبت دشمنان ایشان است. 

امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا، در یک نصفه روز، تمام حقوق انسانی را به نمایش گذاشتند.

پس نکته‌ی دو شد سلامت و نکته‌ی سه شد آ‌گاهی. آگاهی از گفتن سیره‌ی اهل بیت. یاد سیدالشهداء، گفتن داستان اهل بیت است. من همین جا یک روش کاربردی را بگویم. اگر عزیزان همه حرف‌های من را یادشان رفت، تضمینی یک سال، حتی کمتر اثر می‌گیرید ولی من می‌گویم یک سال، چون اصطلاحاً می‌گوییم یک سال دوره‌ی ایجاد عادت است. یک سال اگر می‌توانید هفتگی، اگر نمی‌توانید هر دو هفته، نمی‌توانید هر سه هفته، لااقل ماهی یک بار روضه در خانه‌تان برگزار کنید. روضه یک نفر بیاید سیره اهل بیت علیهم السلام را بگوید. فرزندم در هر سنی که هست، از کودک تا نوجوان این سخنان را بشنوند. خودشان هم متولی روضه بشوند. خودشان هم مسئولیت داشته باشند، حرف‌های منبری را هم بشنوند. اگر کرونا باعث شده است که از سر نافهمی من روضه‌ها را تعطیل کردند، در خانه‌ام بیایم این روضه را برقرار کنم. کاری ندارد. پنج نفر، سه نفر، روضه گرفتن که کمیت ندارد.  که آگاهی را بیاوریم در خانه‌هایمان. من چه وقتی می‌نشینم برای بچه‌ام مقتل بخوانم؟ از روضه خوان بخواهیم مقتل بخواند. از کلیدواژه‌های اصلی انسانیت بخواند. آن‌هایی که دنبال اخلاق هستند و ادعای اخلاق دارند، مقتل بخوانند. اگر توانستند داستان‌هایی بیاورند مشابه، نمی‌گویم بالاتر، بالاتر که نیست، چیزی مشابه آنچه ما در سیره می‌خوانیم از یاد سیدالشهداء و این اتفاقات من حرفم را پس می‌گیرم. اگر توانستید پیدا کنید.

یک روش کاربردی و تأثیر گذار در مرور سیره‌ی سیدالشهداء علیه السلام: 

به صورت مرتب در خانه‌هایتان روضه برگزار کنید.

پس مورد سوم شد آگاهی و الگو سازی، الگو زدایی

4. امنیت در اطمینان به خداوند

یک گیر جدی ما در تربیت این است که ما به خدا و به امام زمان علیه السلام اعتماد نمی‎‌کنیم. عزیزان محترم از این حرف من بدشان نیاید. یک جمله از حضرت مجتبی علیه السلام عرض کنم. جلسه‌مان به حرف من نورانیت ندارد، کلمات را می‌خوانم ان‌شاالله نورانیت پیدا کند. حضرت مجتبی علیه السلام می‌فرماید: هر کس به نیک‌گزینی خدا اعتماد کند، خدا غیر از نیک برای کسی گزینش نمی‌کند، یک مریضی آمد، کسی را از دست دادم، پولم کم شد، پولم زیاد شد... من کار خودم را انجام بدهم و منتظر باشم و چشمم به لطف خدا و اهل بیت علیهم السلام باشد. حسن ظن داشته باشم. 

امام مجتبی علیه السلام می‌فرمایند: هر کسی به نیک گزینی خدا اعتماد کند و خوش قلب باشد، چیزی از خدا نمی‌خواهد جز آنچه که خدا برایش اختیار کرده است را برایش قرار دهد.

مشکل من این است که اعتماد به نیک گزینی خداوند نمی‌کنم. نشانه‌اش چیست؟ تشویش دل، ناآرامی در تربیت و غیر تربیت. نا آرامی‌های من در زندگی. یک مالی را از دست داده ام. چیزی در زندگی از دست دادم حسرتش را می‌خورم، چون به انتخاب خدا اعتماد ندارم. چشمم به دارایی‌های مردم است. چرا او دارد، من ندارم؟ اعتمادم به خدا نیست که خدا این گونه خواسته است. اگر من دارم کوتاهی می‌کنم، کوتاهی نکنم. اما اگر من کوتاهی نمی‌کنم به نیک گزینی خدا اعتماد کنم. 

حضرت سید الشهدا علیه السلام می‌فرمایند: انبسط الينا في حوائجك: حوائجتان را نزد ما بگسترانید؛ و ما يعرض لك تجدني عند أفضل ظنك إن شاء اللّه تعالى‏.[5] می‌دانی چه قدر گیرتان می‌آید؟ آن قدری که به من امام حسین خوش گمان هستید. من بد می‌خواهم، یا کم می‌خواهم. من اعتماد نمی‌کنم به امام حسین علیه السلام. من از خدا نمی‌خواهم. اعتماد می‌کنم ولی در حد کوچک خودم می‌بینم. به اندازه ظرف خودم می‌بینم. این اعتماد چه می‌آود؟ اعتماد امنیت می‌آورد. اعتماد و خوش‌بینی امنیت می‌آورد، یعنی من از رابطه‌ام، با خدا نمی‌ترسم. وقتی خطا می‌کنم، خوش‌بین هستم که خدا من را می‌بخشد و برایم جبران می‌کند. چون من قصد عدم تکرار آن خطا و اشتباه را دارم. این موضوع چه ارتباطی به خانواده دارد؟ فرزند من از پدر و مادرش و مربی‌اش یاد می‌گیرد که وقتی که خطا می‌کند به اعتماد و خوش‌بینی‌اش به خدای علی اعلی، که محل اثر است برای هر چیزی، آرام می‌شود و در صدد جبران است و عدم تکرار آن خطا.  و این امنیت می‌آورد؛ یعنی من پدر و مادر باید از خدا و از امام حسین علیه السلام و امام زمان علیه السلام باید یاد بگیرم که وقتی فرزندم خطا می‌کند بخشیده بشود و نترسد. مفهوم عرضم را در یک داستان کوتاه بگویم.  

اعتماد و خوش‌بینی به خداوند متعال باعث احساس امنیت می‌شود. 

ایجاد حس امنیت را از اهل بیت علیهم السلام بیاموزیم. وقتی ترس در رابطه باشد، تربیت دچار مخاطره می‌شود

امام صادق علیه السلام کنیزی داشتند. به او گفته بودند از این پله نردبان پشت بام بالا نرو. این نردبان سست است، برای خودت می‌گویم، یک موقع از آن بالا می‌افتی و آسیب می‌بینی. یک بار امام صادق علیه السلام، رفته بودند بیرون، برگشتند در درگاه در، در را باز کردند، دیدند که این کنیز وسط نردبان است و نوزاد امام صادق علیه السلام هم در بغل اوست. این کنیز لرزید و نوزاد از دستش افتاد زمین و در جا فوت کرد. حضرت صادق علیه السلام اشک از چشمان مبارکشان جاری شد. آن کنیز آمد پایین. راوی می‌گوید من آمدم پیش امام علیه السلام و گفتم از اینکه بچه‌تان فوت کرد، ناراحت شدید. حضرت فرمودند: نه، انالله و انا الیه راجعون. کسی مقصر نبود. اتفاقی بود که افتاد. پرسیدم پس چرا گریه کردید؟ حضرت فرمودند من بر خودم گریه کردم که من چه کردم که این کنیز از من ترسید. و به واسطه این که او از من ترسید من او را در راه خدا آزاد می‌کنم. آن کنیز هم گفت که من هیچ‌جا نمی‌روم، همین‌جا می‌مانم. کجا برود بهتر از این؟ که این‌قدر امنیت هست. می‌خواهم بگویم که امنیت را در یاد و نام و داستان اهل بیت علیهم السلام، در روشم با بچه‌ام ایجاد کنم. نشانه این امنیت چیست؟ من از کجا بفهمم که کودکم امنیت دارد؟ متربی من امنیت دارد؟ وقتی دروغ بگوید یعنی احساس امنیت نمی‌کند. وقتی مخفی‌کاری می‌کند یعنی احساس امنیت نمی‌کند.

نشانه اینکه کودک حس امنیت ندارد این است که دروغ بگوید یا مخفی‌کاری کند.

پس چهارمین کلیدواژه ما امنیت است. من دو سه تا داستان دیگر در ذهنم هست که اگر رسیدیم آخر سر می‌گویم. پس تا این‌جا چهار نکته را ذکر کردیم؛ محبت، سلامت، آگاهی که باعث الگو سازی می‌شود و امنیت. 

5. آخرین کلیدواژه تربیتی، مراقبت و صیانت

مورد پنجم که این هم از نکته‌های بسیار مهم است در آثار یاد سیدالشهداء، مراقبت و صیانت است. 

مراقبت و صیانت یعنی چه؟ پدر و مادر و مربی باید یاد بگیرند که خودشان دائم حضرات معصومین و سیدالشهداء علیهم السلام را کانون توجه زندگیشان قرار بدهند. آن توصیه‌ی کاربردی را دوباره تکرار می‌کنم. حداقل ماهی یک بار روضه بگیرید، اگر توانستید بیشتر. چرا روضه بگیریم؟ برای این که امام حسین علیه السلام و اهل بیت را بیاوریم در خانه. این خودش انس ایجاد می‌کند. این سیاهی را ماهی یک بار در خانه‌مان نصب کنیم. چرا فقط محرم نصب می‌کنیم؟ این درک حضور می‌آورد. امام زمان علیه السلام به واسطه روضه می‌آید در خانه من. من اگر روضه نگیرم، برای جشن تولد بچه‌ام به خانه من نمی‌آیند. برای چه باید امام زمان علیه السلام در جشن تولد کودک من بیایند؟ شاید هم این قدر عزیزان و مخاطبین ما خوب باشند که امام زمان علیه السلام برای جشن تولدشان هم بروند، ولی در روضه می‌توانیم به این فکر کنیم که من امام حسین علیه السلام را بیاورم در خانه‌ام. 

درک حضور، انس با اهل بیت علیهم السلام، یاد امام حسین علیه السلام باید علی الدوام در خانه‌های ما باشد.

یک نفر آمد نزد امام صادق علیه السلام، عرض کرد من وقتی می‌آیم پیش شما خیلی آدم خوبی می‌شوم. انگار ما هم وقتی می‌رویم زیارت همین‌گونه می‌شویم. مؤدب می‌شوم، با اخلاق می‌‌شوم، چشمم کنترل می‌شود... همین حالتی که ما در محرم داریم که حضور امام حسین علیه السلام را درک می‌کنیم. در مسیر نجف تا کربلا آدم گناه نمی‌بیند. این همه محرم و نامحرم ... من هیچ گناهی ندیدم. واقعاً امام حسین علیه السلام چه کار می‌کنند؟ مگر یک ساعت، دو ساعت است؟ من حج واجب مشرف شده‌‌ام. در حج گناه دیده‌ام. در عرفات گناه دیده‌ام. ولی من در اربعین ندیده ام. امام حسین علیه السلام چه کار می‌کنند؟ آن شخص به امام عرض کرد که من وقتی می‌آیم پیش شما گناه نمی‌کنم. به محض اینکه برمی‌گردم به خانه‌ی خودم، دوباره همان آش و همان کاسه. حکایت قصه‌ی من است. وقتی می‌روم مشهد آدم خوبی می‌شوم، می‌آیم تهران دوباره همان آش و همان کاسه. حضرت صادق علیه السلام یک لبخندی زدند، فرمودند: اگر در شهر و خانه‌ی خودتان آنچنان باشی که در پیش ما هستی، یعنی درک حضور کنید، بعد از مدتی روی آب راه می‌روی و با ملائکه مصافحه می‌کنی. بعد من در تربیت بچه‌ام مانده باشم؟ ما نمی‌خواهیم این کار را بکنیم که روی آب راه برویم! ولی اگر طبیعت در تسخیر من در بیاید، تربیت در مشت من است. دیگر چه کنم، چه کنم، نمی‌کنم. بگویم نماز بچه‌ام، روزه بچه‌ام، حجاب بچه‌ام... .  دیگر کسی که با ملائکه مصافحه می‌کند این غصه‌ها را ندارد. یک نگاه می‌کنی درست می‌شود. درک حضور، انس با اهل بیت علیهم السلام، یاد امام حسین علیه السلام باید علی الدوام در خانه‌های ما باشد. 

خلاصه پنج کلیدواژه تربیتی

پنج کلید واژه را مرور کنم و عرض من تمام. محبت، محور اصلی تربیت است. سلامت، چه تربت و چه یاد سیدالشهداء سلامتی می‌آورد. حجاب را از عقل من و زنگار را از قلب من می‌برد و برای من سلامتی می‌آورد. آگاهی که از الگو سازی به وجود می‌آید لذا عرض کردم که در خانه‌هایتان روضه برپا کنید. اگر بخواهیم همه این پنج کلید را کاربردی کنیم، باید روضه را بیاوریم در خانه‌مان. یاد حضرت و خواندن مقتل به ما و فرزندان ما الگو می‌دهد، آگاهی می‌دهد. چهارم امنیت به واسطه اعتماد و خوش‌بینی. آنچه از سیره اهل بیت علیهم السلام ایجاد می‌شود در خانه امنیت می‌آورد. ترس را در رابطه از بین می‌برد. اگر ترس در رابطه باشد، تربیت دچار مخاطره می‌شود. و پنجم مراقبت و صیانت. وقتی درک حضور باشد، انس با اهل بیت علیهم السلام و یاد حضرت دائم در خانه من باشد، این باعث می‌شود به طور خودکار بچه من تربیت بشود. لازم نیست من به در و دیوار بزنم و غصه بخورم. این اتفاق خواهد افتاد.   

مجری:

پس آنچه که یک بُعد از بی نهایت ابعادی که فرمایشات حضرات معصومین می‌تواند داشته باشد، یک نمونه از تجلی دستور به تمسک و ارتباط دائمی اصبروا و صابروا و رابطوا، با اهل بیت علیهم السلام در بحث تربیت است. هم در تربیت شخصی و هم در تربیت دیگران، با همسر، با فرزند، با دوستان. 

سپاسگزاریم از شما، و امیدواریم خداوند متعال به برکت نام سید الشهداء علیه السلام، یاد حضرت را و ارتباط قلبی و عملی ما با امام حسین علیه السلام و فرزند بزرگوار ایشان، حضرت صاحب الزمان علیه السلام را برای ما دائمی و آن به آن قرار بدهد، ان‌شاالله. امیدواریم که این دعا به هدف اجابت بخورد و صاحب الزمان علیه السلام به هدف اجابت برساند و ایشان پرده‌ها را بالا بزنند و ما خیلی از مطالب را از زبان خود ایشان بشنویم، و به تعبیر بزرگواری، ایشان منبر بروند و ما گوش کنیم. 

من دوست دارم پایان این جلسه که برای من خیلی بابرکت بود، مزیّن باشد به چند دعا که شما می‌فرمایید. ما هم به همراه همه دوستان و همراهان بصائر آمین می‌گوییم. 

دکتر کمن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ؛ خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی رسولت را نمی‌شناسم. می‌خواهم بگویم ذکر و یاد معرفت می‌آورد. 

اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ؛ خدیا رسولت را به من بشناسان، که اگر نشناسانی من حجتت را، ولی خودم را، امام زمانم را نمی‌شناسم. اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى. خدایا حجتت را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانی، من با او انس نداشته باشم، درک حضور او را نداشته باشم، معرفت نسبت به او نداشته باشم، در دینم گمراه می‌شوم. 

و صلی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین

[1] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏10، ص: 318.

[2] سوره روم، آیه 21.

[3] المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 497؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏44، ص: 221: ِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَوَّضَ الْحُسَيْنَ ع مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي ذُرِّيَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِه‏... .

[4] سوره انعام- آیه 11.

[5] سفينة البحار، ج‏2، ص: 705.