برگزاری مراسم مذهبی مانند برپایی جشن‌های نیمه‌ی شعبان فرصت بسیار مناسبی برای خدمتگزاری صادقانه‌ مربی و معلم دینی در آستان حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام است. یک مربی اعتقادی می‌تواند در خلال این گونه برنامه‌ها بسیاری از آموخته‌های نظری را در اقدامی عملی در وجود شاگردانش نهادینه سازد. در نوشتار پیش رو که برگرفته از سخنان دکتر مهران است، به بررسی زوایای مختلف این موضوع خواهیم پرداخت.

چیستی مودت؟

هنگامی که رسول خدا، صلی الله علیه و آله از حجه الوداع به مدینه باز می‌گشت، گروهی از مردم مدینه به حضور ایشان شرفیاب شدند و عرض کردند: ای رسول خدا! هجرت شما به مدینه، شرف و فضیلتی عظیم بود که خداوند بزرگ به ما ارزانی داشت. خداوند، دوستان ما را با حضور شما در مدینه خشنود ساخت و دشمنان ما را ذلیل و خوار گردانید. ای پیامبر! برای ما سخت است که ببینیم گروه‌هایی برای رفع مشکلات خود نزد شما می‌آیند و شما مالی ندارید تا به آنان بپردازید و ما به این خاطر مورد شماتت دشمنان واقع می‌شویم. ما دوست داریم یک سوم دارایی خود را در اختیار شما قرار دهیم تا هر گاه هیئتی به مدینه آمد، شما چیزی داشته باشید تا به آنان بدهید.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جواب آن‌ها سکوت کردند و منتظر فرمان خدا، در این باره شدند. در همین هنگام جبرئیل علیه‌السلام نازل شد و این آیه را نازل کرد:

قل لا أسألُکُم علیهِ أجراً إِلاّ المَوَدَّةَ فیِ القُربی(1) (23 شوری)

(ای پیامبر!) بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالت و پیامبری‌ام درخواست نمی‌کنم مگر مودت به کسانی که از همه به من نزدیک‌ترند. (2)

طبق این آیه، برای ادایِ مزدِ زحمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همه مسلمانان امر به مودت اهل بیت علیهم‌السلام شده‌اند. طبق تفسیر فریقین منظور از (قُربی) در این آیه، اهل بیت پیامبر علیهم‌السلام هستند. اما مودّت چیست؟

در مفردات راغب آمده است: "مودت" از ماده "ودّ" (به ضمّ و فتح واو) به معنای دوست داشتن چیزی، همراه با تمنّی (آرزوی) تحقّق آن است. مودت، محبت شدیدی است که ابراز می‌شود و منجر به اطاعت و الگوبرداری از محبوب می‌شود. به تعبیر دیگر، مودت بروزِ بیرونیِ محبت است که در مقام عمل شامل اقسام مختلفی است، که عبارتند از: 

  1. نصرت محبوب
  2. معیّت و همراهی با محبوب
  3. خدمتگزاری به محبوب 

همه‌ی این اقسام با هم تفاوت دارند مثلاً: خدمت اخص بر نصرت است، یعنی هر خدمتی نصرت است اما لزوماً هر نصرتی خدمت محسوب نمی‌شود. در انجام خدمت به محبوب، باید مستقیم و مباشرتا اقدام نمود؛ در حالی که انجام نصرت، غیرمستقیم و غیرحضوری هم امکان‌پذیر است.

مثلا اگر در جایی زلزله‌ای بیاید و زلزله‌زدگان نیازمند یاری باشند؛ می‌توان از دور با تهیه و ارسال اقلامی مانند پوشاک و خوراک به آن ها کمک کرد. این عمل نصرت است. اما کسی که شخصاً، برای بازسازی یا امداد به مصدومان عازم محل حادثه می‌شود؛ عمل او انجام خدمت است. کسی که خود را خادم می‌داند، به دنبال رسیدن به هیچ جایگاه و منصب مادی نیست و تنها شأنی که برای خود قائل است فقط شأن خدمتگزاری است.

جایگاه و ارزش خدمتگزاری در تربیت دینی

در دستگاه همه‌ی سلاطین و امرا، همیشه وزیران و فرماندهان و صاحب منصبان فراوانی وجود دارند که در ساعات مشخصی به انجام امور محوله می‌پردازند و در غیر آن ساعات نیز در صورت احضار، آماده‌ی انجام وظایف خود هستند. اما خادمِ مخصوصِ سلطان، همیشه در سفر و حضر نزد او حاضر و مدام منتظر دستور است. حتی بی هیچ مشکلی به اندرونی ارباب خود رفت و آمد دارد. موضوعی که معمولاً دیگر صاحب منصبان به آن دسترسی ندارند.

در بسیاری از موارد، خادمی که با علاقه و از صمیم قلب به مولای خود خدمت می‌کند؛ نیازی به دستور و فرمان ارباب ندارد و از سر اخلاص در هر حالی نیاز مخدوم خویش را تشخیص می‌دهد و در جهت برآورده کردن آن می‌کوشد. به طریق اُولی کسی که از سر محبت و مودت، خود را خادم اهل بیت علیهم‌السلام می‌داند باید چنین باشد.

نکته‌ی دیگر آن است که در دستگاه سلاطین، توقع از صاحب منصبان بالاست و خطاهای احتمالی آنان می‌تواند عتاب و مجازات جدی را به دنبال داشته باشد. اما اگر خادم احتمالاً مرتکب خطا یا تقصیری هم شود، معمولاً اربابش نه تنها از کوتاهی و خطای او چشم‌پوشی می‌کند بلکه همه‌ی معاش و وسایل رفاه مادی و معنوی خادمِ مخصوصِ خود را بیشتر از انتظار او برآورده می‌کند. اگر کسی به سیره‌ی اهل بیت علیهم‌السلام مخصوصاً به شیوه‌ی تعامل آنان با غلامان و خدمتگزانشان بنگرد، نمونه‌های فراوانی از برخورد کریمانه‌ی آنان با غلامانشان را مشاهده می‌کند و به اعجاب و شگفتی در خواهد آمد. 

بنابراین منصب خدمت به اهل بیت و امام زمان علیهم‌السلام را نباید دست‌کم گرفت. در کتاب ارشادالقلوب دیلمی از قول جناب ابوذر غفاری نقل شده است که او گفت:

از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم شنیدم که می‌فرمود: اسرافیل بر جبرئیل فخر کرد و گفت: من از تو برترم. جبرئیل گفت: به چه دلیل تو از من برتری؟

اسرافیل گفت: زیرا من مصاحب هشت فرشته‌‏اى هستم که عرش را حمل مى‌‏کنند، و نفخ صور به دست من صورت خواهد گرفت و من از همه فرشتگان دیگر به خدا نزدیکترم. 

جبرئیل گفت: من از تو برترم.

اسرافیل پرسید: به چه دلیل تو از من برتری؟

جبرئیل گفت: چون من امین وحى خدا و فرستاده او نزد انبیاء و صاحب کسوف و خسوف هستم و امّت‌هاى گذشته را (که دچار عذاب شده بودند) خدا به دست من نابود کرد. 

پس از این که به نتیجه نرسیدند، قضاوت را به خدا واگذار کردند. خداوند به آن دو وحى فرستاد که آرام بگیرید. به عزّت و جلالم قسم، من کسى را خلق کرده‌ام که از شما برتر است. 

پرسیدند: خدایا آیا کسى را خلق کرده‌ای که از ما برتر باشد و حال آن که ما از نور تو آفریده شدیم؟!

خداوند فرمود: آرى. و سپس به قدرت (خود) اشاره نمود که آشکار شود، در این هنگام دیدند که بر ساق راست عرش نوشته شده است: لا اله الّا اللَّه محمّد رسول اللَّه و علىّ و فاطمة و الحسن و الحسین احبّاء اللَّه.

خدایى جز او نیست؛ محمد فرستاده خدا و على و فاطمه و حسن و حسین دوستان خدا هستند. 

وقتی که جبرئیل این نوشته‌ی با عظمت را دید؛ خدا را به حق همان پنج تن سوگند داد که خدا او را خادم آنان قرار بدهد. خداوند درخواست او را پذیرفت و پس از آن، جبرئیلی که آن همه مناصب دست نیافتنی را در میان فرشتگان داشت با اجازه ‌پروردگار به افتخار خادمی اهل بیت علیهم‌السّلام نایل شد.3

بنابر این روایت، اسرافیل این درخواست را نداشت، پس می‌توان نتیجه گرفت که این خواسته، خود یک مقام و منزلت ویژه است که نزد خداوند از کمالاتی که اسرافیل و جبرائیل واجد آن‌ها بودند بسیار بالاتر است. به همین دلیل جبرئیل؛ چون به شرافت خادمی اهل بیت علیهم‌السلام مفتخر شد این افتخار را یافت که توانست وارد جمع اصحاب کساء(یا همان اندرونی آن بزرگواران) شود.

ارزش خدمت به امام زمان علیه‌السلام

خدمتگزاری آستان اهل بیت علیهم‌السلام آرزوی انبیاء و ملائکه بوده است. اما در میان خدمتگزاری به حضرات اهل‌بیت علیهم‌السلام توفیق خدمتگزاری به امام عصر علیه‌السلام است بالاترینِ توفیقات است. این توفیق، همان افتخاری است که حتی امام صادق علیه‌السلام آرزومند رسیدن به آن بوده است. 

روشن است که هیچ یک از ما، تاب و توان فهم اوج مقامات ائمه علیهم‌السلام را نداریم. ما در تفاوت مقامات هر یک از ائمه علیهم‌السلام با یکدیگر، فقط بعضی از اختصاصات آن‌ها را می‌‍شناسیم‌، مثلا می‌دانیم که تربت قبر امام حسین علیه‌السلام خاصیتی دارد که تربت امیرمومنان علیه‌السلام ندارد. خوردن خاک کربلا شفاست اما خوردن خاک نجف یا بقیع حرام است.

اما هنگامی که مقامات معصومین بررسی می‌شود، این پنج تن آل عبا علیهم‌السلام هستند که مقامشان از سایرین ممتاز است‌‌. در رأس همه‌ی این ها رتبه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله است، سپس امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره و سپس امام حسن و امام حسین علیهم.السلام هستند. پس از این پنج وجود مقدس، از امام سجاد علیه‌السلام تا امام زمان علیه‌السلام ؛ در میان ائمه علیهم‌السلام، آن امامی که توسط امامان دیگر بسیار مورد تکریم و تجلیل قرار گرفته است؛ وجود مقدس حضرت حجت بن الحسن العسکری است. تا آن جا که به طور نمونه وقتی از امام صادق علیه‌السلام در باره‌ی او پرسیده می‌شود؛ ایشان با حسرتی عجیب، جمله‌ی بسیار اعجاب‌آوری بیان می‌فرمایند. روایت چنین است: 

«سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هَلْ وُلِدَ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لاَ وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِي»(4) از ایشان می‌پرسند: آیا آن امام قیام کننده، به دنیا آمده است؟ حضرت می‌فرماید: خیر! من اگر زمان او را درک کنم تمام زندگی خود را حتماً صرف خدمتگزاری او خواهم کرد.

در توضیح این فرمایش امام علیه‌السلام باید گفت که منظور آن حضرت این است که اگر منِ جعفر بن محمد صادق، او را درک می‌کردم هر کار دیگری که داشتم رها می‌کردم و مشغول خدمتگزاری او می‌شدم. در روایات دیگری در سیره‌ی امام هشتم علیه‌السلام، آمده است که هر گاه در حضور امام رضا علیه‌السلام لقب "قائم" برده می‌شد؛ ایشان برای ادای احترام به این لقب بلافاصله از جا برمی‌خاست و تمام قد می‌ایستاد و در حالی که دست بر سر قرار می‌داد برای فرج او دعا می‌کرد.(5) 

وقتی دعاهایی که از اهل بیت علیهم السلام رسیده است را مرور می‌کنیم با عبارت: «أَقِمْنَا بِخِدْمَتِهِ وَ تَوَفَّنَا عَلَى مِلَّتِهِ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَتِهِ»(6) روبرو می‌شویم. بنابراین خدمت به امام زمان علیه‌السلام براساس نصوص روایی، موضوعیت دارد.

باید توجه کرد که امام زمان علیه‌السلام بر حسب ظاهر، غائب هستند اما معنای غیبت؛ عدم حضور نیست بلکه به معنای عدم ظهور است. امام زمان علیه‌السلام از نخستین لحظات آغاز امامتشان تا این لحظه همواره مسئولیتی را که خداوند متعال برعهده ایشان گذاشته‌اند را به بهترین شکل انجام می‌دهند. اما از آن جا که آن حضرت نیز همانند اجداد اطهرشان بنا بر اعجاز ندارند و کارهایشان را به صورت کاملاً عادی پیش می‌برند؛ لذا برای انجام این امور به مجموعه‌ای از وسائل عادی نیاز دارند. برای این مسئله شواهد فراوانی در روایات موجود است. مثلاً روایت شده است که در اوایل غیبت کبری امام زمان علیه‌السلام توقیعاتی را به بعضی از شیعیان از جمله جناب شیخ مفید می‌فرستادند. 

یکی از آن توقیعات، توقیع مشهوری است که عبارت معروف «إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ»(7) در آن مرقوم است. در انتهای توقیع امام علیه السلام بر نوشته‌ی خود تاریخ نگارش را مرقوم فرموده‌اند. آن تاریخ روز اول شوال سال ۴۱۷ هجری یعنی روز عید فطر است. اما همین توقیع مبارک، بعد از گذشت 83 روز یعنی در روز ۲۳ ذی‌الحجه همان سال به دست شیخ مفید رسیده است. اگر قرار بود آن حضرت به صورت معجزه آن را به دست شیخ مفید برساند که نیاز به این مقدار زمان نبود و به اعجاز حضرت بلافاصله آن توقیع به مقصد می‌رسید. اما بنای حضرت بر پیشبرد کارها به روال عادی است.

همین مسئله، نشان‌ می‌دهد که آن توقیع هر چند روز در دست یک واسطه بوده تا از طریق واسطه‌های متعدد سرانجام به دست شیخ مفید برسد. چه بسا فقط نفر اول می‌دانسته که این مرقومه را از آن حضرت می‌گیرد؛ اما شاهدی وجود ندارد که واسطه‌های بعدی فقط حامل‌ نامه نبودند و نویسنده‌ی آن را می‌شناختند. نتیجه آن که امام زمان علیه‌السلام در اداره امور عالم از وسائطی استفاده می‌کنند که برخی از آن‌ها، آن حضرت را نمی‌شناسند و برخی نیز آن حضرت را می‌شناسند که آن‌ها جزء موالیان آن حضرت هستند. 

چنان که در روایتی مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: صاحب این امر دو غيبت خواهد داشت که يكى از آن ها تا جايى به طول می‌‌انجامد كه بعضى می‌گويند: او مرده است و برخى می‌‏گويند: كشته شده و عده‌‏اى می‌‌گويند: رفته است؛ تا آن‌جا كه جز اندکی از يارانش كسى بر اعتقاد به وجود و ظهور وى باقى نمى‏‌ماند. و هيچ كس به جز آن خادمی که انجام کارها و امور او را برعهده دارد از محل او خبر ندارد. حتی اولاد او».(8) در نتیجه مومن همواره باید از خداوند مسئلت کند که او نیز در زنجیره‌ کسانی قرار بگیرد که کارهای آن حضرت را انجام می‌دهند. چه بفهمد و چه نفهمد که جزء وسائل و وسائط است!

یک استاد عقاید نیز اگر در این مسیر قرار گیرد به میزان هر قدمی که در این راه برمی‌دارد، به او اذن برداشتن گام دیگر را می‌دهند و به همان اندازه که در کار خویش اخلاص دارد به او توفیق برخورداری از اخلاص بیشتر را می‌دهند. در حقیقت توجه معلم دینی باید به بحث خدمتگزاری و جایگاه این موضوع باشد؛ زیرا چنانچه گذشت، این جایگاه، جایگاهی است که امام صادق علیه‌السلام آرزوی آن را دارد. لذا غفلت از این موضوع بسیار مهم، تربیت دینی را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد.

ارتباط تبلیغ و تربیت دینی

برای درک بهتر این ارتباط، نخست باید به معنای دو واژه‌ی "تربیت" و "تبلیغ" توجه کرد. می‌دانیم که معنای تربیت نهادینه‌سازی ارزش‌ها در وجود شاگرد است. ارزش‌ها نیز همان آموزه‌های برگرفته از معارف ثقلین است. واژه تبلیغ نیز از ریشه‌ی (بلغ)، به معنای رساندن است. رساندنی که از جنس تذکر دادن است.

البته باید دانست که میان تبلیغ و بزرگداشت نیز نباید خلط شود. بزرگداشت کارهایی مانند چراغانی کردن و برپایی ایستگاه صلواتی در مناسبت‌هایی مانند نیمه‌ی شعبان است. بزرگداشت در حقیقت یک نوع اعلان عمومی است. مثل نصب بَنِر و پرچم در مناسبت‌های ملی اما منظور از تبلیغ در این نوشتار، بزرگداشت نیست.

تبلیغ مد نظر ما، یک تذکر فطری یا عقلی است. یعنی تحریک کردن فرد نسبت به پیامی که می‌خواهیم در وجود او نهادینه شود. گاه ممکن است فردی به خاطر گرفتاری‌های شدید مانند بیماری یا فقر که به آن دچار است اصلا متوجه چراغانی، بنر و ایستگاه صلواتی و مانند آن ها نشود. معلم دینی باید تلاش کند که ذهنیت و باور شاگردانش  نسبت به معصومین  علیهم‌السلام و مناسبت‌هایی مانند نیمه‌شعبان و غدیر تغییر دهد‌. برای رسیدن به این هدف ۳ روش ویژه پیشنهاد می‌شود: 

1. انتقال دانش صحیح به شاگردان

دانش و آگاهی صحیح، باورهای مخاطبین را به شدت تغییر می‌دهد. قید صحت، برای دانش، مهم است زیرا یکی از شیوه‌های القای شبهات در فضای مجازی، معمولاً تقطیع و گزینش بخشی از یک دیتای صحیح برای ارائه یک نتیجه‌گیری غلط است که غالباً موجب آشفتگی مخاطب می‌شود. در این گونه موارد، معلم دینی باید به تأمل‌کردن و صحت‌ سنجی آن دیتا تذکر ‌دهد.

2. توجه به تجربه های زیستی هر فرد

تجربه برای انسان تولید باور می‌کند. مثلاً فرد بارها شنیده که برای جلوگیری وقوع اختلاف و رفع آن، باید همه‌ی حساب و کتاب‌های مالی خود را مکتوب کرد؛ اما هیچ گاه تن به این کار نداده است. ولی هنگامی که به طور مثال با شریک خود بر سر مسائل مالی به اختلاف می‌خورد؛ آن وقت است که به ضرورت آن کار پی می‌برد و همین تجربه در او ایجاد باور می‌کند و پس از آن، تن به انجام آن کار می‌دهد.

۳. توجه به الگوهای پیرامونی

یک شاهد مثال جهت توجه به الگوی پیرامونی، دیدن حس و حال موکب‌داران عراقی در راه نجف به کربلا در ایام اربعین است. یا برای یک دانش آموز، مشاهده‌ی تلاش مخلصانه‌ی معلم اعتقادی یا بزرگ‌ترهای خود اوست که مثلاً تا نیمه ‌شب در برگزاری مراسم جشن مشغول انجام نوکری هستند. دیدن این تلاش بسیار مؤثرتر از توصیه‌ی زبانی است.

تبلیغ بهترین بستر برای تربیت دینی

معلم اعتقادی باید باور کند که تبلیغ، بهترین ظرف برای تربیت افراد است. نمونه‌ی فراگیر تربیتیِ تبلیغ، جایگاه محرم در تبلیغ و ترویج دین است. آن باور و اعتقادی که بسیاری از مردم، به واسطه شرکت فعال در مراسم هیئات حسینی نسبت به امام حسین علیه‌السلام دارند؛ هرگز در مسائل دیگر ندارند. چون در همان مراسم آن قدر از امام حسین علیه‌السلام، از رابطه‌‌ای آن حضرت با اصحابشان، از کراماتشان و ... شنیده‌اند که اگر هم با شبهه‌ای مواجه شوند که پاسخش را ندانند باز هم باورشان نسبت به امام حسین علیه‌السلام تضعیف نخواهد شد. در نتیجه‌ی تبلیغ، به دانش صحیح شاگردان اضافه می‌شود که موجب حفظ و نگهداری آن‌ها از لغزش و سقوط خواهد شد.

بنابراین معلمِ کلاسِ مذهبی در مناسبت‌ها باید برای تهیه و آماده‌سازی محتواها وقت ویژه‌ای اختصاص دهد. مثلاً در مناسبت‌ها نباید از بچه‌ها خواست که فقط به انجام کارهای شکلی مانند پذیرایی صِرف بپردازند. حتی اگر قرار نیست کار محتوایی انجام دهند باید آن‌ها را در جریان مباحث محتوایی قرار داد. بلکه همه‌ی آن‌ها را درگیر مسائل محتوایی نمود.

شکل نگرفتن گفتگو در مورد محتوای مراسم در صحن علنی کلاس یک خطای اساسی است. این که یک معلم دینی، همه‌ی شاگردان را خودش، برای انجام کارها تقسیم‌بندی کند و یک دسته افراد باهوش را برای تولید محتوا مسئول کرده و افراد دیگر که مسئول کارهای تدارکاتی و خدماتی هستند در محتوای علمی، مشارکتی نداشته باشند، کاری بسیار اشتباه است.

یکی از بهترین فرصت‌ها برای جا انداختن امر توسل و مددخواهی از امام‌ زمان علیه‌السلام، همین برنامه‌ریزی برای انجام مراسم است. درست وقتی که هر کدام از آن‌ها مسئولیت انجام کاری را قبول می‌کنند و جهتِ درست انجام دادن آن، دچار استرس و اضطراب می‌شوند؛ بهترین فرصت برای جا انداختن استمداد و یاری طلبیدن از امام زمان علیه‌السلام است. کاری که  تفهیم آن در خلال کلاس و اردو به این آسانی ممکن نیست.

بایدها و نبایدهای تبلیغ

۱. در امر تبلیغ، نخستین و مهم‌ترین هدف معلم و شاگردان باید جلب رضایت امام زمان علیه‌السلام باشد. زیرا بزرگترین سرمایه افراد در این خدمتگزاری‌ها به دست آوردن خلوص و برقراری ارتباط معنوی با امام زمان علیه‌السلام است. بدین‌ترتیب معلم دینی باید در طول برنامه مراقب این اصل و این هدف باشد. 

۲. نباید لحظه‌ای از اصل هدف خود در برگزاری مراسم غافل شد چرا که متاسفانه گاهی اوقات ناخواسته خود برگزاری برنامه (جشن یا عزا) در ذهن معلم و شاگرد آن قدر بزرگ می‌شود که به هدف اصلی تبدیل می‌شود. زیرا معلم تربیتی ناخودآگاه می‌خواهد فعالیت او و شاگردانش دیده شود و حتماً کسانی هم برای دیدن تلاش آن‌ها در مراسمی که تدارک دیدند، حاضر می‌شوند. این جاست که به قول آن شاعر باید گفت:

یک چشم زدن غافل از آن شاه نباشید
شاید که نگاهی کند آگاه نباشید

برای پیشگیری از این امر، شایسته است که به عنوان مثال مربی دینی نیم ساعت پیش از مراسم، با شاگردان صحبت کند و به آن‌ها تذکر دهد که میهمانان این مراسم همه، میهمانان امام زمان علیه‌السلام هستند. نمی‌گوییم که حتما خود حضرت به مراسم ما تشریف می‌آورند؛ اما بعید نیست که آن حضرت، کسی را از جانب خود به این مراسم  بفرستند و این دور از انتظار نیست.

۳. خوب است که در انتهای مراسم نیز مربی تربیتی یک بار دیگر، شاگردان را جمع‌ کند و دوباره به آن‌ها یادآوری و تأکید کند که چه کار بزرگی انجام داده‌اند و با استفاده از داستان‌های زیبایی مثل داستان آن پرنده که با منقارش آب می‌برد تا بر روی آتش نمرود بریزد وقتی به او گفته شد: این آتش آن قدر بزرگ است که حضرت ابراهیم را با منجنیق در آن انداختند! آن پرنده گفت: می‌دانم؛ اما همه‌ی کاری که از دست من برمی‌آید همین است!

یا حکایت آن پیرزن که با یک کلاف نخ در صف خریداران حضرت یوسف رفت. به او گفتند: تو با این کلاف نخ برای چه آمده‌ای؟! گفت: می‌خواهم نام من نیز جزء خریداران یوسف قرار گیرد!

مربی اعتقادی از این داستان‌ها بهره گیرد و به شاگردان بگوید: دوستان! ما هم مثل آن پرنده یا آن پیرزن هستیم! ما خواستیم به امام زمان علیه‌السلام عرض کنیم: مولای ما! ما می‌دانیم که کاری نکردیم! فقط آمدیم بگوییم: ما نیز در صف خریداران تو هستیم! خواستیم بگوییم: در این نیمه‌شعبان وقتی می‌خواهند لیست نام‌های خدمتگزاران شما را بنویسند، نام و یاد ما نیز در آن ثبت باشد! 

۴. یکی دیگر از بایسته‌های تبلیغ این است که ذهن مربی دینی، نباید هرگز درگیر کمیت و کیفیت در کار باشد. چالش کمیت و کیفیت، یکی از بزرگترین آفت‌ها در کارهای فرهنگی است. بزرگی و کوچکی کاری که برای اهل بیت علیهم‌السلام انجام می‌شود مهم نیست، آنچه مهم است عمیق بودن آن کار است. آن داستان‌هایِ راستانی که شنیده شده اهل بیت علیهم‌السلام به فلان مجلس روضه نظری کرده‌اند؛ بیش‌تر برای روضه‌های کوچک و خانگی بوده است. بنابراین به جهت اهداف تربیتی شایسته است؛ مراسم در شکل کوچک برگزار شود.

۵. از دیگر بایسته‌های امر تبلیغ، پرهیز از انجام کار حرفه‌ای است. اگر قرار است که تبلیغ، ظرف تربیت باشد؛ باید برنامه‌های حرفه‌ای را رها کرد. درست است که باید به اموری مانند برنامه‌ریزی، مهندسی دعوت، تهیه‌ی محتوای جذاب و ... پرداخت، اما باید دانست، حرفه‌ای پروری امری آسیب‌زا در تربیت دینی است. فعالیتِ تبلیغیِ بزرگ، نفرات حرفه‌ای را می‌خواهد، اما در این مدل فعالیت تبلیغی رویکرد، کار حرفه‌ای نیست بلکه کار، فعالیتِ تربیتی است.

حرفه‌‌ای شدن فعالیت، بیشتر به شاگردان آسیب می‌زند. آن‌ها باید نوکری کردن در آستان اهل بیت علیهم‌السلام را یاد بگیرند. معلم اعتقادی باید میان همه بچه‌ها کار را بچرخاند تا همه به اصطلاح کفش‌جفت‌کن نیز باشند. این درست است که باید استعداد‌ها زمینه‌ی شکوفایی پیدا کنند؛ اما قرار نیست اگر یک نفر مجری یا سخنران شد، دیگر کفش‌جفت کن نباشد! همه کارها زیباست و همه کارها نوکری است زیرا هدف تربیت است.

به تجربه دیده شده حرفه‌ای‌ شدن در مواردی مثل سرود، تئاتر و ... چه بسا منجر به خروج از حال و هوای نوکری و ورود به فضای هنری و رها کردن اصل نوکری در آینده شود. باید معلم دینی مراقب باشد که شاگردان حالشان نسبت به امام زمان علیه‌السلام دگرگون شود. نتیجه آن که فرصت تبلیغ، برای رشد معلم و شاگرد بسیار مغتنم است.

۶. درست است که نباید مخاطب را نادیده نگرفت و با شناخت سلیقه مخاطب، به تولید محتوا اقدام کرد؛ اما معلم دینی در این گونه مراسم، بیش از توجه به مخاطب، باید نگاهش به شاگردان خودش باشد. زیرا هدف، تربیت آن‌هاست و تبلیغ، تنها بستر این امر است. در حقیقت، موضوعیت خود شاگردان هستند.

خدمتگزاری فرصتی بی‌نظیر

امام صادق علیه‌السلام خادمی داشتند که وقتی به مسجد تشریف می‌بردند‌، آن خادم مرکب آن حضرت را نگه می‌داشت. روزی یک تاجرِ زرنگِ خراسانی وارد مدینه ‌شد و به دنبال حضرت به مسجد آمد و آن خادم را در مقابل درب مسجد دید و خیلی به حال آن خادم که مشغول خدمت به امام صادق علیه‌السلام بود؛ غبطه ‌خورد. پس به نزد آن غلام رفت و به او گفت: من باغ و اموال زیادی دارم، اگر تو بخواهی آن اموال را به تو می‌دهم و تو این سِمَت را به من واگذار کن!

توجه کنید که سمت آن غلام فقط نگه‌داشتن مرکب حضرت بود، نه اینکه پشت سر امام در صف اول نماز بخواند. اما آن مردِ آگاهِ خراسانی می‌خواست همین منصب را به ازای همه‌ی داراییش از او بخرد.

خادم تعجب کرد و با خود گفت: من که یک عمر دنبال رسیدن به نان و نوایی بودم، انگار خداوند باب رحمتش را بر من گسترانده است. پس به داخل مسجد رفت و به امام عرض کرد: یابن رسول الله اگر خداوند بخواهد به من خیری برساند شما مانع آن می‌شوی؟ حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: خیر! خادم داستان را نقل کرده و گفت: به من چنین پیشنهادی شده است و اگر شما اجازه دهید من این پیشنهاد را بپذیرم. امام فرمود: اختیار با توست هر طور میل داری عمل کن! نوشته‌اند که غلام با شادی وصف‌ناپذیری عزم رفتن کرد اما همین که خواست از مسجد خارج ‌شود، امام او را صدا ‌زد و به او فرمود: به جهت خدماتی که سال‌ها با ما داشتی! می‌خواهم جمله‌ای به تو بگویم: بدان که در روز قیامت که فریادرسی وجود ندارد؛ پیامبر متمسک به نور الهی است. امیرالمومنین دست به دامان پیامبر است. تمام اهل بیت دست به دامانِ امیرمومنان علیه‌السلام هستند و تمام شیعیان ما دست به دامان ما می‌شوند. هرجایی که ما وارد بهشت شویم، شیعیان ما نیز با ما خواهند بود. حالا اگر می‌خواهی بروی برو.(9)

براساس این داستان تکان‌دهنده، مربیانی که فرصت بی‌نظیر خدمتگزاری در ایام مناسبتی نیمه شعبان و ... نصیبشان می‌شود باید بدانند آقایی و کرامت اهل بیت علیهم‌السلام همیشه وجود دارد، حتی زمانی که آدمی کوتاهی کند. باید مراقب بود که امکان دارد پیشنهادات وسوسه انگیز دنیا، یک خادم را از خدمتگزاری دور کند و گذشته از اهداف تربیتی نباید در کلاس های مذهبی از این اکسیر بی‌نظیر غافل شوند.

برگرفته از سخنان استاد مهران

منابع 

  1. سوره شوری آیه۲۳
  2. تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۵۷۳
  3. ارشاد القلوب دیلمی، ج۲، صفحه۴۰۳
  4. غیبت نعمانی، ص۲۴۵
  5. منتخب الاثر، لطف الله صافی، ج3، ص226.
  6. بحارالانوار،ج۹۵،ص۲۲۷.
  7. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏۲، ص ۴۹۸-۴۹۶
  8. «کتاب الغیبة» تالیف شیخ طوسی ص161 - 162
  9. منتهی الآمال، ج2، باب هشتم، ص222